loading...
فروشگاه اینترنتی 5040
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 73 شنبه 03 تیر 1396 نظرات (0)

تست زیر یکی از جذاب‌ترین تست‌های روان‌شناسی است که می‌تواند بخشی از شخصیت شما را فاش کند. در این تست ۹ تصویر به شکل چشم به نمایش گذاشته شده است. از میان این تصاویر آن شکلی که شما را بیش از همه به خود جلب می‌کند را انتخاب کنید و توضیحات مربوط به آن را بخوانید:

۱- تصویر شماره یک
شما فردی بسیار مهربان با روحی بخشنده هستید. مردم در قلب شما جا دارند. از سکون متنفرید. ترجیح می‌دهید ریسک کنید اما حرکت داشته باشید و خود را محدود به یک ناحیه نکنید. شما دوست ندارید ترس و ناامنی که خود حس می‌کنید را به دیگران انتقال دهید. اولویت برای شما کمک کردن به دیگران است و این موضوع حس خوبی در شما به وجود می‌آورد. 

- تصویر شماره دو 
شما فردی باوجدان هستید که دوست دارید با جدیت وظایف خود را انجام دهید. شما به دنبال انجام کارهایی هستید که نه‌تنها برای خود شما بلکه برای جامعه منافعی در برداشته باشد. 

- تصویر شماره سه
گذشته شما را تحت‌ تاثیر قرار داده است. گذشته شما بسیار پیچیده و پرفراز و نشیب بوده است و زندگی امروز شما تحت‌الشعاع آن است. شاید فکر می‌کنید زندگی یک شوخی باورنکردنی است و شما قربانی آن شده‌اید. به همین دلیل دنبال صلح می‌گردید. شما فردی هستید که به دنبال هر سقوطی دوباره دست روی زانو می‌گذارید و بلند می‌شوید. در تاریکی به دنبال روزنه نور هستید. 

- تصویر شماره چهار
شما فرد فیلسوفی هستید که دوست دارید به عمق هم مساله‌ای نفوذ کنید. شما به خود اعتماد کامل دارید و می‌دانید که می‌توانید مشکلات را حل کنید اما درک آنچه در دوروبرتان می‌گذرد برایتان مشکل است. 

- تصویر شماره پنج
از نظر اطرافیان شما فرد مرموزی هستید اما نمی‌دانید چرا دوستانتان این‌طور فکر می‌کنند. خلق ‌و خوی شما هر روز تغییر می‌کند و از نشان دادن من واقعی‌تان به اطرافیان اجنتاب می‌کنید. یا حرف نمی‌زنید یا اگر حرفی بزنید از صحبت‌های خود اطمینان کامل دارید. 

- تصویر شماره شش
شما فردی حساس و متفکر هستید. به سادگی به گریه می‌افتید. ویژگی برتر شما این است که بدون اینکه فراموش کنید تمام جزییات را به خاطر می‌سپارید. 

- تصویر شماره هفت
شما روح آتشینی دارید. طبیعی‌ و پرشور و پرانرژی. خصوصیات شخصیتی شما همانند رهبران است. هرگز اضطراب خود را به دیگران نشان نمی‌دهید. 

 تصویر شماره هشت
شما فردی عجیب و غریبی هستید که باورها و اولویت‌ها و عاداتتان غیرمعمولی است. شما چیزی برای پنهان کردن ندارید و انتظار دارید دیگران هم همین‌طور باشند. شما ذهن دیوانه‌ای دارید و به همین دلیل فردی خاص هستید. 

تصویر شماره نه
شما رهبر هستید. درک کاملی از مردم و فرهنگ‌هایشان دارید. با دیدن یک فرد می‌توانید موضوعات زیادی در مورد او بگویید. حتی می‌توانید تشخیص دهید طرف مقابل به شما دروغ می‌گوید یا راست! شما نه‌تنها مردم را خوب می‌شناسید بلکه بر شخصیت خودتان هم شناخت کامل دارید.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 231 پنجشنبه 03 دی 1394 نظرات (0)

دکتردارینی روان‌شناس و مشاور : بسیاری از افراد زمانی که علائم و نشانه‌های اختلالات روانشناختی را تجربه می‌کنند، دچار ترس از دیوانگی می‌شوند. نگرانی این افراد با چند علامت یا مزمن شدن نشانه‌ها روز‌به‌روز شدید می‌شود و مدام ترس دارند که از لحاظ روانی غیرعادی باشند یا ذهن آنها به طور دائم، پیرامون «دیوانه» شدن درگیر است. در برخی شرایط زندگی مسائلی رخ می‌دهد که ممکن است علائمی حاد را به همراه داشته باشد که لزوما فرد را دچار بیماری روانی نمی‌کند، اما در زندگی روزمره به‌شدت اختلال ایجاد می‌شود و روابط فردی و بین فردی او با مشکل روبه‌رو می‌شود.

فروپاشی روانی به معنای اختلال روانی نیست، بلکه به بحران‌های روحی شدید اشاره می‌کند که به صورت دوره‌های حاد از افسردگی و اضطراب بروز می‌کند و با عامل تنش‌زای بیرونی تشدید می‌شود. فروپاشی روانی و حملات اضطرابی یا افسردگی‌های شدید معمولا به دنبال اتفاقی بیرونی صورت می‌گیرد که برخی از آنها عبارتند از: آگاهی از بیماری‌های سخت (مثلا سرطان یا از دست دادن کلیه و....)، طلاق، داغدیدگی و فوت ناگهانی، مشکلات شغلی و اخراج از کار و مشکلات مالی.

علائم مشاهده شده در فرد مبتلا با اختلالات پس از سانحه و ترس مرضی شباهت دارد و وقتی فرد با مشکلاتی این چنینی روبه‌رو می‌شود احتمال این که علائم شدیدی از خود نشان دهد افزایش می‌یابد. این علائم باعث می‌شود فرد دچار ترس شود و احساس کند تا جنون فاصله‌ای ندارد. این افراد به صورت لحظه‌ای با گفت‌وگو کردن در مورد علائم خود آرام می‌شوند، اما نوسانات خلقی کماکان ادامه دارد و دوباره نشانه‌ها باز می گردد. برخی از علائم مختلفی که فرد تجربه می‌کند عبارتند از:

تغییر آهنگ ضربان قلب و بیشتر موارد تپش شدید قلب، عرق کردن، لرزش، گیجی، احساس از دست‌دادن تعادل، احساس هراس، ترس و تشویش، بدخوابی و کابوس‌های شبانه، احساس ناتوانی، تنگی نفس، ناتوانی در آرام بودن و لرزش.

خشکی دهان، بی‌حسی یا سوزن سوزن شدن دست‌ها و پاها، تهوع، بی‌قراری، کج‌خلقی، ناامیدی، داشتن رفتار مضطرب و آشفته، خوابیدن بیشتر یا کمتر از میزان عادی و احساس منزوی بودن.

برای درمان لازم است ابتدا مشخص شود فرد علائم بالینی دیگر اختلالات روانشناختی همراه را ندارد و برای حذف عوامل نگران‌کننده در صورت لزوم مداخلات دارویی و سپس از روش‌های روانشناختی استفاده می‌شود. در گام اول اطمینان دادن به بیمار مبنی بر این که این علائم، به اتفاق و عامل بیرونی مربوط است و باعث مرگ نخواهد شد و در ادامه تشویق بیمار به تنفس آرام و استفاده از تکنیک‌های تن آرامی به فرد کمک می‌کند تا در فرآیند درمان راحت‌تر پیش برود. معنا درمانی و درمان‌های شناختی و بررسی میزان کنترل بر عوامل بیرونی و بهره‌گیری از سیستم‌های راه‌حل محور نیز برای فرد کمک‌کننده است، اما مشروط به آن که از لحاظ جسمی در شرایط کم‌تنش قرار بگیرد.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 303 یکشنبه 29 آذر 1394 نظرات (0)

دوست‌تان با كلی ذوق و شوق به شما می‌گوید كه یك خانه بزرگ و زیبا خریده. به جای آن‌كه خوشحال شوید، آهی می‌كشید و اخم‌های‌تان درهم می‌رود. ماشین تازه همسایه‌تان را از پنجره می‌بینید و افسوس می‌خورید كه چرا شما چنین اتومبیلی ندارید. 
ناگهان دنیا روی سرتان خراب می‌شود.همه اینها بهانه‌های خوبی برای «حسادت » هستند. ممكن است در موقعیت‌هایی مشابه این موارد چنین احساسی به شما هم دست بدهد كه شاید اغلب ما كم و بیش آن را تجربه كرده باشیم. گاهی اوقات این احساس آنقدر شدت می‌گیرد كه می‌تواند به شما و اطرافیان‌تان صدمه بزند؛بنابراین اگر فرد حسودی هستید بهتر است عزم‌تان را جزم كنید و این عادت را كم كم كنار بگذارید. در اینجا یك برنامه پیش روی شماست تا با دنبال كردن آن بتوانید آتش حسادت‌تان را فروكش كنید و بدون حسادت به دیگران از زندگی بیشتر لذت ببرید.

با حسادت زنانه كنار بیایید

روز اول:اعتماد به نفس‌تان را تقویت كنید
در اولین روز از برنامه باید با خودتان روراست باشید و درباره احساس حسادت در وجودتان به درستی قضاوت كنید. برای بیشتر افراد حسادت مقطعی و زودگذر است اما گاهی اوقات آنقدر شدید می‌شود كه شادی و نشاط زندگی را نابود می‌كند. پس خاطرات گذشته را مرور كنید و روزهایی را به یاد بیاورید كه از شدت حسادت، ناراحت و دمق بوده‌اید و حتی به موفقیت‌ها و پیشرفت‌های صمیمی‌ترین دوست‌تان هم حسادت كرده‌اید.

یكی از مهم‌ترین قدم‌ها برای دور شدن از حس حسادت این است كه اعتماد به‌نفس‌تان را تقویت كنید. پس هر كاری كه از دست‌تان برمی‌آید، انجام دهید تا اعتماد به نفس‌تان به تدریج بیشتر و بیشتر شود. به‌طور مثال می‌توانید از همین امروز تصمیم بگیرید كه در یك یا چند زمینه مختلف متخصص شوید، ورزش را در برنامه روزانه‌تان بگنجانید و با یادآوری موفقیت‌های خوب گذشته سعی كنید آنها را با انگیزه بیشترتكرار كنید. وقتی نسبت به خودتان اعتماد به نفس كافی ندارید، توانایی و امكانات‌تان را دست‌كم می‌گیرید و به دیگران حسادت می‌كنید.در صورت نیاز مشورت با روانشناس را از یاد نبرید.

روز دوم:توانایی‌های‌تان را بشناسید
در گام بعدی خودتان را از گذشته بیشتر دوست داشته باشید و به وجودتان بها دهید. با كمی فكر كردن حتما می‌توانید  خودتان را بهتر بشناسید و  توانایی‌های‌تان را به اوج برسانید. مدام به خودتان بگویید: «من هم می‌توانم با سعی و كوشش به هر چه می‌خواهم برسم.  دلیلی ندارد حسادت كنم.» در راه رسیدن به خواسته‌های معقول تمام تلاش‌تان را به كار ببرید و حسابی عزم‌تان را جزم كنید. حسادت در افرادی بیشتر ایجاد می‌شود كه به جای پرورش توانایی‌های خود، مدام زندگی دیگران را جست‌وجو می‌كنند تا ببینند زندگی آنها چه نتایجی داشته است. اگرخودتان را فردی توانا بدانید، به دست‌یافته‌های دیگران حسادت نمی‌كنید.

شاید به تازگی با شنیدن موفقیت یكی از افراد فامیل شعله‌های حسادت درون‌تان روشن شده باشد. در چنین مواقعی بهترین كار این است كه به جای حسادت، به خودتان ببالید.

پیش خودتان به این موضوع فكر كنید:«موفقیت او باعث افتخار من است. می‌توانم به خاطر این موضوع به خودم و خانواده‌ام افتخار كنم. هر قدر كه افراد خانواده و اطرافیان پیروزی‌های بیشتری به دست آورند،در مواقعی كه به آنها نیاز دارم، بهتر می‌توانند از من حمایت كنند.» با این طرز فكر شما هم خودتان را در این موفقیت‌ها سهیم می‌دانید و كمتر حسادت می‌كنید.

روز سوم:من چقدر خوشبختم
حتی اگر فكر می‌كنید همای سعادت روی شانه‌های یكی از نزدیكان‌تان نشسته، باز هم نمی‌توانید به‌طور قاطع بگویید او كاملا خوشبخت است.

 خوشبختی واژه‌ای است كه خیلی از ما برای داشتن آن به دیگران حسادت می‌كنیم اما باید یاد بگیریم بدون حسادت به دیگران هم می‌شود خوشبخت بود.

 خوشبخت بودن فرمول ساده‌ای دارد. اگر از داشته‌ها و چیزهایی كه در زندگی به دست می‌آورید، لذت ببرید، شما هم خوشبخت می‌شوید. پس همین حالا یك قلم و كاغذ ‌بردارید و خوشبختی‌های كوچك و بزرگ‌تان را یادداشت كنید؛ هر روز به آنها نگاه كنید و در ذهن‌تان تكرار كنید:«بی‌نیاز از حسادت به دیگران، خوشبختم.»

یكی از راه‌هایی كه می‌تواند حسادت شما را تشدید كند، بدگویی و بدبینی است. یادتان باشد كه بین صحبت‌های دو یا چند نفره زمینه خیلی از حسادت‌ها شكل می‌گیرد چون ممكن است نسبت به یك شخص خاص نظر منفی پیدا كنید یا حسادت سایرین این حس را در شما هم بیدار كند. درست كه بعضی وقت‌ها فرصت مناسبی فراهم می‌شود تا از هر دری سخن بگویید اما از جمع‌هایی كه شما را به غیبت كردن تشویق می‌كنند، فاصله بگیرید و این باور خودتان را محكم بچسبید.

 

بهانه‌های برای حسادت

تمرین كنید كه برای جلوگیری از حسادت برای خودتان دلایلی قانع‌كننده بتراشید‎

 

روز چهارم:شكرگزار باشید
قدر نعمت‌ها و داشته‌های‌تان را بدانید و همیشه شكرگزار باشید. اگر در زندگی چیزی را به دست نیاورده‌اید شاید به اندازه كافی كوشش نكرده‌اید.

به هر حال حسادت فایده‌ای ندارد. امشب قبل از خواب یك برنامه ویژه دارید. چند دقیقه وقت بگذارید و تمام چیزهای خوبی را كه در دنیا دارید، یكی یكی به یاد بیاورید. بعد به خاطر تمام این نعمت‌ها از خدا تشكر كنید. هر وقت در شرف یك حسادت درست و حسابی بودید، این نعمت‌ها را كه برخی از آنها فقط منحصر به شماست، از ذهن‌تان بگذرانید و از داشته‌های‌تان راضی‌تر باشید.

تصور نكنید كه كسی از حسادت‌تان خبردار نمی‌شود. گاهی اوقات واكنش شما هنگام حسادت آنقدر واضح و مشخص است كه نمی‌توانید آن را پنهان كنید.

 ممكن است خشمگین شوید، افسردگی سراغ‌تان بیاید یا اینكه دست به اقدام نادرستی بزنید كه رابط شما با دیگران را به‌كلی متلاطم كند؛ بنابراین در این روز اگر مورد حسادت برانگیزی برای‌تان پیش آمد، به ارزش روابط خودتان با دیگر بیشتر فكر كنید و یادتان باشد كه ممكن است حلقه ارتباطی شما با دیگران روز به روز كوچك‌تر شود. یك راه خوب این است كه به جای حسادت، یك لبخند بزرگ روی لب‌تان بنشانید، شادی دیگران را به درون‌تان راه دهید و به جای حسادت، بیشتر محبت كنید.

روز پنجم:مقایسه ممنوع
تحت هیچ شرایطی خودتان را با دیگران مقایسه نكنید چون این كاربه حسادت شما دامن می‌زند. همیشه شرایط را با توجه به استعداد و توانایی‌های خودتان بسنجید و از اینكه شبیه دیگری نیستید، غصه نخورید. به جای مقایسه به نیروی درون‌تان اعتماد كنید و حسرت به دل زندگی دیگران نباشید. نسبت به ارزش‌های واقعی خودتان آگاهی داشته باشید. جایگاه و شرایط اجتماعی‌تان را بپذیرید و به آنچه در زندگی دارید، افتخار كنید. در این‌ صورت حسادت وجودتان كم‌كم خاموش می‌شود و دیگران به زندگی شما غبطه می‌خورند.

یادتان باشد كه دنیا همیشه روی انگشتان شما نمی‌چرخد و همیشه همه چیز طبق میل و خواسته‌تان پیش نمی‌رود؛ بنابراین كاملا طبیعی است كه شما هم مانند خیلی از مردم در زندگی كمبودهایی داشته باشید و برای داشتن امكانات بهتر رویاپردازی كنید. به هر حال باید با واقعیت كنار بیایید و به خاطر برخی از كمبودها، اعتماد به نفس‌تان را از دست ندهید و اهداف‌تان را نبازید. قبول كنید كه این كاستی‌ها انگیزه خوبی برای تلاش و پشتكار هستند و نباید به خاطرشان به دیگران حسادت كنید.

روز ششم:بازنگری ایده‌آل‌ها
شاید ریشه حسادت شما در این باشد كه از وضعیت موجود ناراضی و به دنبال شرایط بهتری هستید. ممكن است وضعیت ایده‌آلی را در ذهن‌تان تعریف كرده باشید و چون به آن نمی‌رسید،به افرادی كه ایده‌آل‌های شما را دارند، حسادت ‌كنید.

در اینجا بهترین زمان است تا به آرمان‌های‌تان از زاویه دیگری نگاه و آنها را مجددا بررسی كنید. افكار كلیشه‌ای و تبلیغات جامعه را از ذهن‌تان دور كنید و براساس واقعیت‌های موجود اهداف تازه‌ای را برای خودتان انتخاب كنید كه با توجه به توانایی‌های‌تان، دور از دسترس نباشند.
حالا به خودتان بگویید: «دلیلی برای حسادت به چنین فردی وجود ندارد چون من هم می‌توانم برای رسیدن به این هدف تلاش كنم یا اینكه این موضوع اصلا با ارزش‌ها و توانایی‌های من جور در نمی‌آید و لزومی ندارد به آن حسادت كنم.» به هر حال باید به هر شكلی تمرین كنید كه برای جلوگیری از حسادت برای خودتان دلایلی قانع‌كننده بتراشید.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 236 سه شنبه 26 آبان 1394 نظرات (0)


مزایای گوش دادن به موسیقی

موسیقی به ما انگیزه بیشتر می‌دهد تا از زندگی لذت ببریم و با انرژی بیشتری کار کنیم

 

امروزه، موسیقی جزء لاینفک زندگی ما انسان‌ها شده است. البته علت علاقه بعضی افراد به موسیقی، فرار از شنیدن صداهایی است که دوست ندارند بشنوند. مسلما همه ما ترجیح می‌دهیم که داخل اتوبوس یا مترو با گوش کردن به یک موسیقی دلچسب، به آرامش برسیم و حتی یک ثانیه هم صدای غرولندهای برخی همشهریان را نشنویم.

حال بیایید به این مسأله بپردازیم که موسیقی چگونه به ما انگیزه بیشتر می‌دهد تا از زندگی لذت ببریم و با انرژی بیشتری کار کنیم. شاید با گوش کردن موسیقی به یاد خاطرات گذشته خود می‌افتیم و این تجدید خاطرات برایمان شیرین است و یا شاید از این طریق انرژی بیشتری می‌گیریم و با انگیزه‌تر کار می‌کنیم و از میزان استرس‌های‌مان کاسته می‌شود. مدتی است که دانشمندان و پژوهشگران مشغول مطالعه در مورد موسیقی و تاثیر فوق‌العاده آن بر روح و جسم انسان هستند و به این نتیجه رسیده‌اند که موسیقی انسان‌ها را به حرکت وا می‌دارد و نقش مهمی در سلامت و نشاط زندگی دارد.

آنها برای دست یافتن به این نتیجه از برخی بیماران مبتلا به سرطان خون کمک گرفتند و از آنها خواستند مدتی خود را با گوش دادن به موسیقی سرگرم کنند و در نهایت دریافتند این بیماران در لحظات ملاقات با متخصصان سرطان دچار بیشترین استرس بودند و در عوض تمام اوقاتی که موسیقی گوش می‌کرده‌اند، آرام‌ترین لحظات را داشتند. مدیریت استرس، تنها یکی از مزایای گوش دادن به موسیقی است. مطالعات بسیاری که در این زمینه انجام شده نشان می‌دهد که موسیقی نه تنها موجب کاهش استرس می‌شود، بلکه اثرات مطلوبی نیز روی سیستم ایمنی بدن دارد.

برای مثال، افرادی که قبل از عمل جراحی موسیقی گوش می‌دهند، در دوره درمان خود درد کمتری حس می‌کنند. افزون بر این، آن دسته از بیماران سرطانی که تحت شیمی‌درمانی هستند، در صورت گوش دادن به موسیقی، هم احساس راحتی بیشتری خواهند کرد و هم از میزان تهوع آنها کاسته می‌شود. گروه دیگری از پژوهشگران در زمینه موسیقی و تاثیر آن بر التیام زخم‌ها مطالعه کرده و نتیجه گرفته‌اند که موسیقی در این مورد نیز تاثیر قابل توجهی دارد.

 

افرادی که درد شدید مفاصل دارند، با موسیقی آرام می‌گیرند. موسیقی حتی روی نوزادان زودرسی که پیش از به پایان رسیدن دوران بارداری مادر متولد می‌شوند نیز موثر است و سبب رشد بهتر و بیشتر آنها می‌شود. اثرات مطلوب موسیقی فقط به موارد فوق خلاصه نمی‌شود. موسیقی در درمان افسردگی، نگرانی، تشویش، فشارخون بالا نیز موثر است.


وقتی به موسیقی گوش می‌دهیم چه اتفاقی برای بدن ما می‌افتد؟
این سوالی است که هنوز هم دانشمندان درصدد یافتن پاسخ آن هستند. آنها نظریه‌هایی در این‌باره ارائه داده‌اند، ولی فعلا به جواب قطعی نرسیده‌اند. مثلا برخی می‌گویند، احساسات ما منبع تغذیه و انرژی جسم و روح ما هستند. همان‌طور که غذا نیرو و انرژی بدن را تامین می‌کند، موسیقی نیز به ما نیرو و انرژی می‌دهد. ارتباط ما با موسیقی به زمان‌های بسیار دور بازمی‌گردد؛ وقتی که در رحم مادر بودیم و در آنجا تکان‌های کوچک و صداهای ضعیف موجب آرامش ما می‌شد. پس ما با موسیقی از همان ابتدا به صورت درونی عجین بوده‌ایم. قوی‌ترین داروی موجود در کل هستی، جسم انسان است.

با تغذیه مناسب و هوشیارانه حواس پنجگانه بدن، از جمله حس شنیداری، می‌توانیم از این داروی درونی بهره بگیریم. هرگاه که دچار استرس می‌شوید، ریتم ضربان قلب شما نامنظم‌تر می‌شود و سیگنال‌هایی که قلب به مغز می‌فرستد نیز به همان میزان تغییر می‌کنند. مغز با دریافت این سیگنال‌های نامنظم شروع به ترشح هورمون استرس می‌کند و سیستم ایمنی بدن کاهش و فشارخون افزایش می‌یابد و وضعیت گوارش برهم می‌خورد. برعکس، در حالت آرامش، ریتم ضربان قلب منظم است و سیگنال‌های منظم نیز به مغز می‌فرستد. در این حالت مغز مواد شیمیایی در بدن ترشح می‌کند که موجب بهتر شدن حال عمومی می‌گردد.

از آنجایی که ۷۰ درصد وزن بدن را آب تشکیل می‌‌دهد، بهترین رسانای صدا و لرزش، خود بدن است. موسیقی حتی روی یخ زدن آب نیز تاثیر دارد. اگر یک ظرف آب را در معرض صدای موسیقی قرار دهید و سپس آن را در فریزر بگذارید، خواهید دید که اشکال منظم و زیبایی به وجود می‌آید. صداهای ناهنجار، مولکول‌های آب را به اشکال نامنظمی درمی‌آورند. سبک و نوع موسیقی که به آن گوش می‌دهید مهم نیست؛ چیزی که اهمیت دارد، لذت و آرامشی است که از این راه به دست می‌آید. بدن هر فرد به یک نوع موسیقی واکنش نشان می‌دهد. برای رسیدن به هدفی مشخص می‌توانید موسیقی خاصی را انتخاب کنید؛ مثلا اگر درصدد انرژی گرفتن و شاد و سرحال شدن هستید، بهتر است به یک موسیقی پرهیجان گوش دهید. وقتی که گوش دادن به موسیقی می‌تواند تا این اندازه به سلامت جسم و روح ما کمک کند، بدیهی است نواختن یک ساز اثرات بیشتری خواهد داشت.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 261 پنجشنبه 14 آبان 1394 نظرات (0)


ویژگی افراد منفی نگر

منفی باف ها خود را با چالش های پیش رو هماهنگ می کنند

 

حتماً شما هم این کلمات را قبلاً شنیده اید، مخصوصاً در دورانی مثل امروز که روانشناسی مثبت نگر محبوبیت زیادی دارد: شاد بودن را انتخاب کنید. موفقیت خود را تجسم کنید و موفق شوید. اگر به چیزی باور داشته باشید، به آن دست پیدا خواهید کرد.


 همه ی اینها پیام های خوبی هستند که همه جا یافت می شوند. اما شواهد علمی نشان می دهند وقتی پای رسیدن به اهداف و موفقیت در میان باشد، چنین پیام هایی کمک چندانی به ما نمی کنند.

در عوض، بیش از ۲۰ سال تحقیق و پژوهش گابریل اوتینگن از دانشگاه نیویورک نشان می دهد تصویر سازی مثبت می تواند نتیجه ی معکوس داشته باشد. این کار ممکن است مغز را با احساس آرامش کاذبی که ایجاد می کند فریب دهد و رسیدگی به کارها را برای ما دشوار کند.

وقتی بحث انجام دادن کاری در میان باشد، اغلب اوقات این شخصیت های منفی نگر هستند که بهترین ترغیب کنندگان ما به شمار می روند. این مسئله چند علت دارد:

منفی باف ها خود را با چالش های پیش رو هماهنگ می کنند
فکر کردن به موانع پیش رو به شما کمک می کند برای غلبه بر آنها به طرح ریزی استراتژی های مختلف بپردازید. وقتی مدام به خودتان بگویید همه چیز خوب پیش خواهد رفت، در واقع برنامه ای برای خود دست و پا نخواهید کرد. منفی نگر ها در مواجهه با دشواری ها، از مزیت رقابتی برخوردارند.

منفی نگر ها دو قدم از بقیه جلوتر هستند
این افراد حتی پیش از آنکه مشکلی پیش بیاید به راه حل آن فکر می کنند. شما قادر نیستید موج ها را متوقف کنید، اما می توانید موج سواری را یاد بگیرید.

افراد منفی نگر خوش خیالی را جدی نمی گیرند
وقتی اغلب افراد انتظار دارند همه چیز طبق برنامه پیش برود، منفی باف ها مشغول تهیه ی فهرستی از تمام چیزهایی هستند که ممکن است با شکست مواجه شوند. به ندرت پیش می آید حواسشان به چیزی نباشد و همیشه نقشه ی جایگزین دارند.

منفی باف ها آنقدر که واقع بین ها روشن و شفاف هستند، بدبین نیستند
آنها نه تنها قادرند مشکلات را ببینند، بلکه می توانند فرصت ها را نیز پیش از ظهورشان تشخیص دهند. منفی نگر ها در تبدیل کردن شکست به درس، مهارت فوق العاده ای دارند.

 آنها خوب می دانند چطور خوش بینی افراطی و خوش خیالی را کنار بگذارند و ببینند واقعاً چه اتفاقی پیش رویشان در حال رخ دادن است.

بنابراین منفی نگر های تیم شما از آنچه تصور می کنید ارزش بیشتری دارند. به یاد داشته باشید هر نوع تفکری ارزش خاص خود را دارد.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 288 سه شنبه 28 مهر 1394 نظرات (0)

در جامعه ی در حال گذار ما که ازدواج کردن پیچیده تر از گذشته شده، تعداد دختران مجردی که هنوز امکان ازدواج پیدا نکرده اند افزایش یافته است. در این مطلب درباره مشکلاتی که این دختران در خانواده و جامعه با آن مواجه هستند صحبت می کنیم.


قدیم تر ها سیستم ازدواج غالباً به این صورت بود که یک نفر واسطه می شد و پسر و دختری را که در دوست و فامیل و آشنا می شناخت و بین آنها تناسبی می دید به هم معرفی می کرد. خب آن زمانها مردم بیشتر در جریان حال و روز و زندگی هم بودند، بیشتر با هم رفت و آمد داشتند و همدیگر را بهتر می شناختند، معیارهای ازدواج جوانان آن دوران نیز با حالا تفاوتهایی داشت. این روند ادامه داشت تا وقتی که مدرنیته وارد زندگی ها شد. نمی خواهم بگویم که مدرن شدن و با دنیای مدرن آشنا شدن نباید اتفاق می افتاد اما به اندازه فایده هایش، تبعاتی هم داشت و دارد. به روز شدن بدون یاد گرفتن سواد ممکن نبود، پس همه ملزم به آموختن شدند و الحق و الانصاف که دختران در این زمینه خوش درخشیدند.


اما امروز خیلی موارد تغییر کرده است، از جمله تمایل پدر و مادرها به زود شوهر دادن دخترانشان، معیارهای ازدواج دخترها و پسرهای جوان، میزان ازدواجهای فامیلی ، سیستم رفت و آمدهای بین خانواده ها و همسایگان و خیلی موارد دیگر. کم کم آشنایی و شناخت خانواده ها از هم و تعداد واسطه های معرف کمتر شده، در نتیجه خواستگاران مناسب کمتر می شود و باعث بالا رفتن سن دختران شده است. در این شرایط خانواده ها که هنوز جایگزینی برای معرفهای قدیمی و باز کردن مجدد پای خواستگاران به خانه سراغ ندارند و نمی دانند با وضعیت جدید چه کار کنند، اما نکته حائز اهمیت این است که دختران مجرد بیشتر از پدر و مادرهایشان تحت فشار هستند و به اصطلاح چوب دوسر سوخته محسوب می شوند. حال ببینیم در این کارزار چه  فشارهایی که بر دختران مجرد  وارد می شوند؟


فشارهایی برای یافتن شوهر مناسب
دختر خانم سی و سه ساله ای می گفت: «خوش به حال دختران قدیم، تکلیف شان معلوم بود، توقع پدر و مادر ازشان معلوم بود. حالا چی؟ وقتی در سن مهیج هجده-بیست سالگی هستی و خواستگار هم داری پدر و مادر می گویند باید درس بخوانی. چند سال بعد که یک دختر تحصیل کرده شده ای و دیگر سنت بالاتر رفته آنقدر ها خواستگار نداری. این موقع است که پدر و مادر به تأخیر افتادن ازدواجت را پای خودت می گذارند و خودشان را کاملا کنار می کشند، قضیه به همین جا ختم نمی شود و والدین تا دیروز اگر می دیدند یا می شنیدند با یک پسر همکلاسی، همکار و یا فامیل چند باری حرف معمولی کاری یا درسی زده ای، سریع عکس العمل نشان می دادند حالا تشویقت می کنند به آشنا شدن و اینکه خودت عاقلی و بالغ یک فرد مناسب برای زندگی پیدا کن. ولی حسابش را نمی کنند شما تا این سن با فرهنگ دیگری بزرگ شده ای و خواسته اطرافیان را درک نمی کنی.»


همان طور که از گفته های این خانم جوان بر می آید در حال حاضر مهمترین مشکل دختران مجرد ، فشار خانواده و اطرافیان است آن هم در شرایطی که در سیستم تربیتی و سنت رفتاری خانواده این مسئله پیش بینی نشده و تمهیداتی در مورد آن اندیشیده نشده است. در این وضعیت فکر دختر از سه جهت مشغول خواهد شد: اول: بابت مجرد ماندنش، دوم به خاطر فشار خانواده و اطرافیان و سوم هم نداشتن مرجع مناسب برای حل کردن این مسئله. نتیجه فقط یک چیز است: افزایش استرس یک دختر سن بالا.


کنایه هایی که تک و توک شنیده می شود
یک دختر مجرد  حرفهای زیادی راجع به تجرد خودش می شنود و چون نمی داند و یا بهتر بگویم نمی تواند برای حل مشکلش اقدام سریع و مستقیمی انجام دهد، به استرس بیشتر دچار می شود. مثال:
حرف هایی که یک دختر مجرد که به عروسی رفته است می شنود:« انشاءالله عروسی خودت، یه حرکتی بکن دیگه».
دختر مجرد در عزا: « عروسیت جبران کنیم، خدا بیامرز آرزو به دل دیدن عروسیت موند».
دختر مجرد در مهمانی: «دختر فلانی شونزده سالشه نامزد کرده... مردم چه زرنگند!».
دختر مجرد در مراسم سفره: «بشین اینجا ته مونده سفره رو بتکونم سرت بلکه بختت باز بشه».
دختر مجرد در مراسم نامزدی اقوام: «انگشتر عروس رو دستت کن ، دست راستش روی سر تو».
دختر مجرد که برای روز دختر کادو می گیرد: «امسال آخرین ساله ها».
خلاصه آنقدر صحبت های گوناگون از دور و نزدیک شنیده می شود که این دختر خانم تصمیم می گیرد کمتر در مراسم رسمی، خانوادگی شرکت کند.


شایع پراکنی ها و مزاحمت ها
حساسیتهای اجتماعی نسبت به دختران مجرد بیشتر از متأهلین است. برای مثال اگر در یک سفر خانوادگی، دختر خانواده با یک آقا که می تواند همکار، همسفر، فامیل و یا هتلدار باشد تلفنی یا حضوری چند بار صحبت کند، پچ پچ های اطرافیان شروع می شود. به علاوه دختران مجرد چه در محل کار و چه در محیط های همسایگی و خانوادگی بیشتر در معرض خطر مزاحمت های مردان  دور و برشان قرار دارند.

خدمت رسانی به خانواده
در فرهنگ و سنت ما دختران تا زمان ازدواج ملزم هستند با خانواده و در خانه پدری زندگی کنند. این موضوع علاوه بر محاسنی که دارد، مسؤلیتهایی را هم برای آنها می آورد که گاهی به مشکل تبدیل می شود. از جمله آنها افزایش انتظارات خانواده از آنها برای خدمت رسانی به بقیه است. دختر بیست و نه ساله ای می گفت: «خسته و کوفته ساعت هفت از سر کار به خانه می رسم. می بینم خواهر و برادر و بچه هاشون اومدن برای شام... از آمدنشون ناراحت نمی شم که خوشحال هم می شم ولی اینکه با رسیدن من به خونه بقیه می نشینند و من با آن همه خستگی باید تا آخر شب بشورم و بپزم و پذیرایی کنم اذیتم می کنه». یا دختر سی ساله ای می گفت: «از خواهر برادرها، خاله و عمه و مادر بزرگ هر کس مریض می شه می فرستند، دنبال من...

چند ماه پیش یکی از خواهرهایم وضع حمل کرده بود که مصادف شد با دو هفته تعطیلات تابستانی من... بیمارستان پیشش بودم. خونه هم که آوردیمش همه گذاشتنش برای من.. آنقدر از کار و شب بیداری خسته شدم که عطای تعطیلات رو به لقاش بخشیدم. بهانه ای جور کردم و برگشتم سر کار». دختر خانم بیست و هشت ساله دیگری می گفت: «آنقدر که از توقع های بی جا  اذیت می شم  که از مجرد بودنم اذیت نمی شم».


کاهش تعاملات اجتماعی:
در فرهنگ ما رسم بر این است که برای عروسی و عزا از کسانی که ازدواج کرده و خانواده تشکیل داده اند، به طور مشخص و رسمی دعوت به عمل می آید و شاید دختران مجرد به مراسم دعوت نشوند، در قدیم مهمترین جایی که برای دختران خواستگار پیدا می شد،جشن ها،مراسم عزاداری و عروسی ها بود. در سایر مهمانیها هم که شامل زوجها باشد، مجردها کمتر دعوت می شوند. در نتیجه به مرور دختران مجرد با کاهش تعاملات اجتماعی مواجه می شوند...

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 258 سه شنبه 24 شهریور 1394 نظرات (0)


تاثیرات نگرانی

نگرانی تاثیراتی بر بدن دارد که ممکن است تعجب کنید

 

آیا بیش از اندازه نگرانید؟ ممکن است در ناخودآگاهتان تصور می‌کنید اگر به اندازه کافی نگران باشید، می‌توانید از وقوع اتفاقات بد جلوگیری کنید. اما واقعیت این است که نگرانی تاثیراتی بر بدن دارد که ممکن است متعجبتان کند. وقتی نگرانی بیش از اندازه شود، ممکن است به احساس اضطراب بسیار زیاد تبدیل شود و حتی از نظر جسمی بیمارتان کند.

نگرانی احساس ناراحتی یا بیش از اندازه درگیر اتفاق یا مشکلی شدن است. با نگرانی بیش از حد، ذهن و جسمتان بخاطر تمرکز مداوم روی اینکه «چه اتفاقی ممکن است بیفتد» خسته و فرسوده می‌شود.

در میان نگرانی بیش از حد، دچار اضطراب حاد -- یا حتی وحشت -- می‌شوید. بسیاری از افرادیکه دچار نگرانی مزمن هستند از یک حس برای یک اتفاق شوم قریب‌الوقوع یا ترس‌های غیرواقعی حرف می‌زنند که فقط نگرانی‌هایشان را بیشتر می‌کند. این افراد که به محیط خود و انتقادات دیگران بیش از اندازه حساس هستند، همه چیز و همه کس را یک تهدید بالقوه می‌بینند.

نگرانی مزمن آنقدر بر زندگی‌ روزمره‌تان تاثیر می‌گذارد که در اشتها، عادت‌های زندگی، روابط، خواب و عملکرد کاری‌تان اخلال ایجاد می‌کند. خیلی از کسانی که بیش از اندازه نگران هستند آنقدر مضطرب می‌شوند که تسکین و آرامش را در عادت‌های زیان‌آور مثل پرخوری، سیگار یا مصرف نوشیدنی‌های الکلی و موادمخدر پیدا می‌کند.

اضطراب چیست؟
اضطراب واکنشی طبیعی به استرس است. اما اضطراب مداوم می‌تواند نتیجه اختلالی مثل اختلال اضطراب، اختلال وحشت یا اضطراب اجتماعی باشد. اختلالات اضطراب پدیده‌ای متداول هستند و به طرق مختلف خود را نشان می‌دهند.

اتفاقات استرس‌زا مثل امتحان و مصاحبه‌های کاری ممکن است هر کسی را کمی مضطرب کند و گاهی‌اوقات کمی اضطراب و نگرانی عادی است. می‌تواند شما را برای اتفاقی که در پیش رو دارید آماده‌تر کند. بعنوان مثال، اگر می‌خواهید خودتان را برای یک مصاحبه کاری آماده کنید، کمی نگرانی یا اضطراب باعث می‌شود کمی بیشتر درمورد آن کار تحقیق کنید. آنوقت می‌توانید در جلسه مصاحبه خودتان را بهتر نشان دهید. مضطرب بودن برای یک امتحان هم باعث می‌شود بیشتر درس بخوانید.

اما کسانیکه نگرانی بیش از اندازه دارند، به این موقعیت‌ها یا محرک‌های استرس‌زا بسیار سریع و شدید واکنش می‌دهند. حتی فکر کردن درمورد آن موقعیت می‌توانید نگرانی مزمن و ناراحتی بیش از اندازه برای فرد ایجاد کند. نگرانی بیش از اندازه یا ترس و اضطراب وقتی اینقدر غیرمنطقی شود که نتوانید بر واقعیت مسائل تمرکز کنید یا درست فکر کنید، زیان‌آور می‌شوند. افرادیکه دچار اضطراب بیش از حد هستند، قادر به از بین بردن نگرانی‌هایشان نیستند و وقتی چنین اتفاقی بیفتد، علائم واقعی فیزیکی نشان می‌دهند.

آیا نگرانی یا اضطراب بیش از اندازه می‌تواند واکنش استرس به دنبال داشته باشد؟
استرس از فشارهایی که هر روز متحمل می‌شویم ناشی می‌شود. صف طولانی فروشگاه، ترافیک شهری، زنگ مداوم تلفن یا یک بیماری مزمن همه نمونه‌هایی از چیزهایی هستند که می‌توانند برایتان استرس ایجاد کنند. وقتی نگرانی و اضطراب بیش از اندازه می‌شود، این احتمال وجود دارد که واکنش استرس در بدنتان تحریک شود.

واکنش استرس دو مولفه دارد. اولی درک وجود چالش و دومی یک واکنش فیزیولوژیک اتوماتیک که واکنش «جنگ و گریز» نامیده می‌شود است که آدرنالین را در بدن بالا برده و بدنتان را در حالت هشدار نگه می‌دارد. زمانی بود که واکنش «جنگ یا گریز» پیشینیانمان را دربرابر خطراتی مثل حیوانات وحشی محافظت می‌کرد. بااینکه امروز به طور معمول با حیوانات وحشی روبه‌رو نمی‌شویم، اما خطر هنوز وجود دارد. این خطرها به شکل همکاران زیاده‌خواه، بچه بهانه گیر یا دعوا با همسر خود را نشان می‌دهد.

آیا نگرانی بیش از حد می‌تواند موجب بیماری جسمی شود؟
نگرانی مزمن و استرس احساسی مشکلات زیادی برای جسم ایجاد می‌کند. مشکل زمانی اتفاق می‌افتد که با نگرانی‌های بیش از اندازه روزانه «جنگ یا گریز» تحریک می‌شود. واکنش جنگ یا گریز سیستم عصبی سمپاتیک بدن را به ترشح هورمون‌های استرس مثل کورتیزول وادار می‌کند. این هورمون‌ها قندخون و تری‌گلیسیرید (چربی خون) را بالا می‌برد که می‌توانند به شکل سوخت توسط بدن مصرف شوند. این هورمون‌ها همچنین می‌توانند واکنش‌های جسمی زیر را نیز ایجاد کنند:

- مشکل در بلع
- گیجی
- خشکی دهان
- تند شدن ضربان قلب
- خستگی
- سردرد
- ناتوانی در تمرکز
- آسیب‌پذیری
- درد عضلانی
- تنش عضلانی
- حالت‌تهوع
- انرژی عصبی
- تند شدن تنفس
- تنگی نفس
- تعرق
- لرزش

نگرانی بیش از حد

نگرانی بیش از حد و اضطراب زیاد می‌تواند توازن بدنتان را بر هم زند

 

وقتی سوخت اضافه در خون برای فعالیت جسمی مورد استفاده قرار نگیرد، اضطراب مزمن و ترشح هورمون‌های استرس می‌تواند عواقب جسمی جدی به دنبال داشته باشد، مثل:

- سرکوب سیستم ایمنی
- اختلالات گوارشی
- تنش عضلانی
- از دست رفتن موقت حافظه
- بیماری عروق کرونری زودرس
- حمله قلبی

اگر استرس و نگرانی زیاد تحت درمان قرار نگیرد، می‌تواند موجب بروز افسردگی و یا حتی فکر خودکشی شود.

کورتیزول به کاهش بعضی ترس‌ها کمک می‌کند
بااینکه این تاثیرات واکنشی به استرس هستند اما استرس خود محرک اصلی است. اینکه بیمار شوید یا نه به روش برخورد شما با استرس بستگی دارد. واکنش‌های فیزیکی به استرس، سیستم ایمنی، قلب و عروق، ترشح هورمون‌ها توسط بعضی غدد در بدنتان را درگیر می‌کند. این هورمون‌ها به تنظیم عملکردهای مختلف بدن مثل عملکرد مغز و تکانه‌های عصبی کمک می‌کند.

همه این سیستم‌ها با هم در ارتباط هستند و شدیداً تحت تاثیر سبک کنار آمدن شما و وضعیت فیزیولوژیکی‌تان هستند. این استرس نیست که موجب بیمار شدنتان می‌شود. درمقابل، تاثیراتی که واکنش‌هایی مثل نگرانی بیش از حد و اضطراب بر این سیستم‌های مختلف دارند است که موجب آن می‌شود. کارهایی هست که برای آن می‌توانید انجام دهید مثل ایجاد تغییرات در سبک زندگی.

چه تغییراتی در سبک‌زندگی می‌تواند به افرادی که بیش از اندازه نگران هستند کمک کند؟
بااینکه نگرانی بیش از حد و اضطراب زیاد می‌تواند توازن بدنتان را بر هم زند اما انتخاب‌های زیادی برای تنظیم هماهنگی جسم و روحتان پیش رویتان قرار دارد.

با پزشکتان مشورت کنید. پیش دکترتان بروید تا یک معاینه و آزمایش کامل جسمی برایتان انجام دهد تا از وضعیت بدنتان و مشکلات آن باخبر شوید. پزشکتان ممکن است داروهایی مثل داروهای ضداضطراب یا ضدافسردگی هم برای کنترل اضطراب بیش از اندازه برایتان تجویز کند.

هر روز ورزش کنید. یک برنامه ورزشی منظم را شروع کنید. موادشیمیایی که در طول ورزش تولید می‌شود برای تقویت عملکرد سیستم ایمنی بدنتان بسیار مفید است. ورزش قدرتی و استقامتی منظم راهی بسیار موثر است که به بدنتان آموزش می‌‌دهد چطور با استرستان کنار بیایید.

یک برنامه‌غذایی سالم و متعادل را دنبال کنید. استرس و نگرانی باعث می‌شود بعضی‌ها به پرخوری و بعضی به کم‌خوری روی بیاورند. بعضی‌ها هم به سمت خوراکی‌های ناسالم می‌روند. وقتی استرس و نگرانی شما را به سمت یخچال می‌کشاند، سلامتتان را همیشه در یاد داشته باشید.

کافئین را به تعادل مصرف کنید. کافئین سیستم عصبی را تحریک کرده که موجب ترشح آدرنالین می‌شود که به شما حس استرس و عصبی بودن می‌دهد.

مراقب نگرانی‌هایتان باشید. هر روز ۱۵ دقیقه را برای تمرکز بر روی مشکلات و ترس‌هایتان کنار بگذارید و بعد از آن ۱۵ دقیقه آنها را کاملاً کنار بگذارید. خیلی‌ها یک دستبند لاستیکی دستشان می‌کنند تا هر بار که افکار نگران‌کننده به ذهنشان هجوم می‌آورد با کشیدن آن دردشان بگیرد. شما هم هر کاری که می‌توانید برای بیرون کردن خودتان از این افکار انجام دهید.

یاد بگیرید ریلکس کنید. تکنیک‌های ریلکس کردن واکنش رلاکسیون را تحریک می‌کند - این واکنش وضعیتی فیزیولوژیک است که با احساس یک هوشیاری ذهنی گرم و آرام همراه است. این دقیقاً مقابل واکنش «جنگ و گریز» است. روش‌های ریلکس کردن کمک بسیار زیادی برای کاهش نگرانی‌ها و اضطراب می‌کند. این روش‌ها توانایی شما برای کنترل استرس را بالا می‌برد. وقتی ریلکس می‌شوید، جریان خون به مغزتان افزایش یافته و امواج مغزی از حالت هشدار، ریتم بتا، به ریلکس، ریتم آلفا، تغییر می‌کند. این روش‌های اگر به طور مرتب انجام شوند،  تاثیرات مخرب استرس را کنترل می‌کنند. از جمله روش‌های ریلکس کردن می‌توانیم به گوش دادن به موسیقی آرامش‌بخش، فعالیت‌هایی مثل یوگا و تای‌چی اشاره کنیم.

مدیتیشن کنید. مدیتیشن روزانه - به جای نگرانی - کمکتان می کند فراتر از افکار منفی قدم بردارید و از نگرانی‌هایی که بدنتان را در حالت هشدار نگه می‌دارد دوری کنید. با مدیتیشن، عمداً تمرکزتان را به اتفاقاتی که در لحظه می‌افتد معطوف می‌کنید، بدون اینکه به گذشته یا آینده فکر کنید. مدیتیشن هورمون‌هایی مثل کورتیزول و آدرنالین را در بدنتان کاهش می‌دهد.

روابط اجتماعی‌تان را قوی‌تر کنید. تنهایی به اندازه بالا بودن کلسترول یا کشیدن سیگار یکی از عوامل ابتلا به بیماری‌هاست. کسانیکه ازدواج موفقی دارند یا دوستان زیادی دور و اطرافشان هست نه تنها درمقایسه با دیگران انتظارات بهتری از زندگی دارند، بلکه کمتر به بیماری‌های مختلف مبتلا می‌شوند.

با یک مشاور متخصص صحبت کنید. مشاوره روانشناشی می‌تواند به شما برای استفاده از استراتژی‌های خوب برای کنار آمدن با مسائلی که موجب نگرانی می‌شود، کمک کند. مداخله روانشناسی روش‌هایی را به شما آموزش می‌دهد که می‌توانید از آنها در کنار سایر برنامه‌های درمانی استفاده کنید. مشاور به شما کمک می‌کند تشخیص دهید چه نوع افکار یا اعتقاداتی موجب اضطرابتان می‌شود و برای کاهش آنها یاری‌تان می‌کند. همچنین راه‌هایی به شما پیشنهاد می‌دهد که به تغییر وضعیتتان کمک می‌کند. اما این خودتان هستید که باید این تغییرات را عملی کنید. مشاوره فقط زمانی که خودتان بخواهید می‌تواند برایتان مفید باشد.

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3642
  • کل نظرات : 119
  • افراد آنلاین : 199
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 608
  • آی پی دیروز : 322
  • بازدید امروز : 1,721
  • باردید دیروز : 662
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8,581
  • بازدید ماه : 22,516
  • بازدید سال : 145,602
  • بازدید کلی : 2,218,753