loading...
فروشگاه اینترنتی 5040
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 242 سه شنبه 16 دی 1393 نظرات (0)

طنز؛ همین جمع، سال بعد، لالیگا!
حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.


همشهری تماشاگر - حمیدرضا نیازی:
 حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.

همین جمع سال بعد لالیگا
سکانس اول

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز
(تمرین تیم ختافه در حال برگزاری است. یکی از مربیان جوان اسپانیایی کنار دست دایی نشسته تا کار یاد بگیرد. دایی به یک نقطه خیره شده. بازیکن ها دارند برای خودشان در زمین تمرین توپ بازی می کنند)

کمک مربی: ببخشید ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: مگه نمی بینی؟ ... داریم تیم رو تمرین می دیم... امروز داریم کارهای تاکتیکی رو مرور می کنیم تا بچه ها توی مسابقات به اوج هماهنگی برسن...

کمک مربی: آها... خب پس چرا داریم فقط به بازیکنا نگاه می کنیم؟!

دایی: برای این که اینا دارن تمرین می کنن دیگه!.. بازیکنا دارن تمرین می کنن، ما هم در واقع داریم نظارت می کنیم... این مرحله کار بسیار پر اهمیتی هستش...

کمک مربی: بعله... من نمی دونستم ببخشید... فکر می کردم کارهای تاکتیکی یه جور دیگه س...
(دو دقیقه بعد مربی اسپانیایی حوصله اش سر می رود و چرتش می گیرد.)

دایی: چرا چرت می زنی؟!... سر تمرین به این مهمی چرت می زنی؟!

کمک مربی: البته در اهمیت کاری که الان داریم انجام می دیم شکی نیست...
(در این لحظه ممددایی که در ختافه هم دستیار اول دایی است برای او روزنامه می آورد.)

دایی (به کمک مربی): تا من این روزنامه ها رو می خونم حواست به کارهای تاکتیکی بچه ها باشه...

همین جمع سال بعد لالیگا

سکانس دوم

سالن بدنسازی ختافه - داخلی - روز

(بازیکنان تیم ختافه مشغول تمرینات بدنسازی و وزنه زدن هستند. دایی و کمک مربی اسپانیایی هم یک گوشه نشته اند و دارند نگاه می کنند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: نگاه کن.

کمک مربی: چی رو؟!

دایی: امروز تمرینات بدنسازی داریم...

کمک مربی: بدنسازی؟!... ببخشید خب چه جوریه؟!... یه توضیحی به من می دید؟!

دایی: بچه ها دارن وزنه رو می زنن... ما باید مسیر حرکت وزنه ها رو تعقیب کنیم.

کمک مربی: آها الان گرفتم...

دایی (به بازیکن هایی که دارند وزنه می زنند): بزن... (فوت فشار قوی به بیرون می دهد.)

کمک مربی: ببخشید الان داره به عضلات شما هم فشار وارد می شه؟!

دایی: خب معلومه... نمی بینی دارم عرق می ریزم؟!...

کمک مربی: بعله همینه هیکل تون ماشالا اینقدر روی فرمه... اصلا دقت نکرده بودم...

دایی: هنوز راه زیادی داری تا همه چی رو یاد بگیری...

کمک مربی: بعله (او هم مشغول تعقیب مسیر وزنه ها می شود.)

دایی: یه جا رو نگاه نکن... اینجوری عضلات بچه ها به طور متناسب رشد نمی کنن....

کمک مربی: 
خب من روی کار بچه هایی که اون ور هستند نظارت می کنم.
(دو نفری مسیر حرکت وزنه ها را تعقیب می کنند.)

سکانس سوم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین تمرین ختافه حضور دارند. به جز این دو کس دیگری آنجا نیست. دایی دارد آسمان را نگاه می کند.)

کمک مربی: خب امروز قراره چی کار کنیم؟!... چرا بچه ها هیچ کدوم نیومدن؟!

دایی: امروز با تیم کاری نداریم... قراره روی آبیاری چمن کار کنیم.

کمک مربی: من نمی دونستم نحوه آبیاری زمین چمن هم واسه شما مهمه...

دایی: عذر می خوام پس چی که مهمه! ... یه مربی خوب باید همه جوانب کار رو در نظر بگیره... نحوه رشد چمن روی حرکت توپ روی زمین و پیاده کردن کارهای تاکتیکی و آمادگی بچه ها و مصدومیت شون و خیلی چیزای دیگه تاثیر داره...

کمک مربی: آفرین... بعد چرا الان داریم آسمون رو نگاه می کنیم؟!

همین جمع سال بعد لالیگا


دایی: منتظریم تا بارون بباره...

کمک مربی: خب چرا از سیستم آبیاری خود زمین استفاده نمی کنیم؟!

دایی : اسپانیا الان با بحران کم آبی مواجه شده... ما در برابر مردم این کشور مسئول هستیم...

کمک مربی: اسم این سیستمی که شما دارید استفاده می کنید چیه؟!

دایی: سیستم آبیاری قطره ای...

کمک مربی: ببخشید من هی سوال می کنم تمرکزتون رو به هم می زنم... مدت زمان این آبیاری قطره ای چقدره؟! ... من گردنم شکست...

دایی: تا وقتی که بارون بیاد...

کمک مربی: یه چیزی رو می خواستم بگم... هیچ می دونستید ما به آسمون نگاه نکنیم، بارون بازم می آد و کارشو به نحو احسن انجام می ده؟!

دایی: نع!

کمک مربی: اصلا نمی خواید بهش هم فکر کنید؟!

دایی: نع!

کمک مربی: خسته نباشید... اون وقت کی قراره برسیم به تمرین چگونگی داد زدن سر داورا؟!

دایی: حالا کار داره به اونجا برسیم... تو فعلا اصول اولیه مربیگری رو یاد بگیرد تا بعد... اون فعلا به درت نمی خوره.


سکانس چهارم

ورزشگاه خانگی ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین چمن ورزشگاه خانگی ختافه هستند. دایی به چمن ها زل می زند، پایین می رود بعد بدنش را با پیچ و تاب بالا می آورد و دوباره این حرکت را تکرار می کند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: (روی چمن ها به شدت تمرکز کرده) امروز رویش چمن ها رو داریم...

کمک مربی: یعنی چی کار قراره بکنیم؟!

دایی: یه مربی خوب باید روی همه چی نظارت داشته باشه... نوع رویش چمن و اندازه اون و نوع کوتاه کردنش، نوع آبیاری، اینا همه مهم هستن...

کمک مربی: عه؟!... من نمی دونستم شما روی این چیزا هم کار می کنین...

دایی: پس چی فکر کردی؟!... همه اینا روی نحوه بازی کردن تیم تاثیر می ذاره...

کمک مربی: خب این حرکت قشنگ شما چه تاثیری در فرایند رشد داره؟!

دایی: به رویش چمن ها کمک می کنه... کاری که من می گم رو تکرار کن... برو پایین... برو... برو پایین... پیچش بده...

(دو نفری به رشد چمن ها کمک می کنند.)

همین جمع سال بعد لالیگا


سکانس پنجم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی دارند دویدن بازیکن ها را در زمین تماشا می کنند.)

کمک مربی: ببخشید آقای دایی من مزاحم کارتون می شم... ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: این یکی از مهمترین مراحل آماده سازی بازیکن هاس...

کمک مربی: اسمش چیه اون وقت؟!

دایی: این ریکاوری بازیکن ها بعد از مسابقه س.

کمک مربی: بسیار مهم هم به نظر می رسه... البته من واقعا شکی ندارم... نقش ما چیه این وسط اون وقت؟!

دایی: ما باید به دویدن این بازیکن ها نگاه کنیم...

کمک مربی: یعنی شما واقعا فکر می کنید موثر هستیم من و شما این وسط؟!

دایی: نمی فهمی؟!... این بازیکن ها احتیاج به تشویق دارن... تا تشویق نکنی اسیدلاکتیک به طور کامل از بدن شون خارج نمی شه... بگو... ماشالا بچه ها... ماشالا...

کمک مربی: ماشالا... باریکلا...
حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.


همشهری تماشاگر - حمیدرضا نیازی:
 حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.

همین جمع سال بعد لالیگا
سکانس اول

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز
(تمرین تیم ختافه در حال برگزاری است. یکی از مربیان جوان اسپانیایی کنار دست دایی نشسته تا کار یاد بگیرد. دایی به یک نقطه خیره شده. بازیکن ها دارند برای خودشان در زمین تمرین توپ بازی می کنند)

کمک مربی: ببخشید ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: مگه نمی بینی؟ ... داریم تیم رو تمرین می دیم... امروز داریم کارهای تاکتیکی رو مرور می کنیم تا بچه ها توی مسابقات به اوج هماهنگی برسن...

کمک مربی: آها... خب پس چرا داریم فقط به بازیکنا نگاه می کنیم؟!

دایی: برای این که اینا دارن تمرین می کنن دیگه!.. بازیکنا دارن تمرین می کنن، ما هم در واقع داریم نظارت می کنیم... این مرحله کار بسیار پر اهمیتی هستش...

کمک مربی: بعله... من نمی دونستم ببخشید... فکر می کردم کارهای تاکتیکی یه جور دیگه س...
(دو دقیقه بعد مربی اسپانیایی حوصله اش سر می رود و چرتش می گیرد.)

دایی: چرا چرت می زنی؟!... سر تمرین به این مهمی چرت می زنی؟!

کمک مربی: البته در اهمیت کاری که الان داریم انجام می دیم شکی نیست...
(در این لحظه ممددایی که در ختافه هم دستیار اول دایی است برای او روزنامه می آورد.)

دایی (به کمک مربی): تا من این روزنامه ها رو می خونم حواست به کارهای تاکتیکی بچه ها باشه...

همین جمع سال بعد لالیگا

سکانس دوم

سالن بدنسازی ختافه - داخلی - روز

(بازیکنان تیم ختافه مشغول تمرینات بدنسازی و وزنه زدن هستند. دایی و کمک مربی اسپانیایی هم یک گوشه نشته اند و دارند نگاه می کنند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: نگاه کن.

کمک مربی: چی رو؟!

دایی: امروز تمرینات بدنسازی داریم...

کمک مربی: بدنسازی؟!... ببخشید خب چه جوریه؟!... یه توضیحی به من می دید؟!

دایی: بچه ها دارن وزنه رو می زنن... ما باید مسیر حرکت وزنه ها رو تعقیب کنیم.

کمک مربی: آها الان گرفتم...

دایی (به بازیکن هایی که دارند وزنه می زنند): بزن... (فوت فشار قوی به بیرون می دهد.)

کمک مربی: ببخشید الان داره به عضلات شما هم فشار وارد می شه؟!

دایی: خب معلومه... نمی بینی دارم عرق می ریزم؟!...

کمک مربی: بعله همینه هیکل تون ماشالا اینقدر روی فرمه... اصلا دقت نکرده بودم...

دایی: هنوز راه زیادی داری تا همه چی رو یاد بگیری...

کمک مربی: بعله (او هم مشغول تعقیب مسیر وزنه ها می شود.)

دایی: یه جا رو نگاه نکن... اینجوری عضلات بچه ها به طور متناسب رشد نمی کنن....

کمک مربی: 
خب من روی کار بچه هایی که اون ور هستند نظارت می کنم.
(دو نفری مسیر حرکت وزنه ها را تعقیب می کنند.)

سکانس سوم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین تمرین ختافه حضور دارند. به جز این دو کس دیگری آنجا نیست. دایی دارد آسمان را نگاه می کند.)

کمک مربی: خب امروز قراره چی کار کنیم؟!... چرا بچه ها هیچ کدوم نیومدن؟!

دایی: امروز با تیم کاری نداریم... قراره روی آبیاری چمن کار کنیم.

کمک مربی: من نمی دونستم نحوه آبیاری زمین چمن هم واسه شما مهمه...

دایی: عذر می خوام پس چی که مهمه! ... یه مربی خوب باید همه جوانب کار رو در نظر بگیره... نحوه رشد چمن روی حرکت توپ روی زمین و پیاده کردن کارهای تاکتیکی و آمادگی بچه ها و مصدومیت شون و خیلی چیزای دیگه تاثیر داره...

کمک مربی: آفرین... بعد چرا الان داریم آسمون رو نگاه می کنیم؟!

همین جمع سال بعد لالیگا


دایی: منتظریم تا بارون بباره...

کمک مربی: خب چرا از سیستم آبیاری خود زمین استفاده نمی کنیم؟!

دایی : اسپانیا الان با بحران کم آبی مواجه شده... ما در برابر مردم این کشور مسئول هستیم...

کمک مربی: اسم این سیستمی که شما دارید استفاده می کنید چیه؟!

دایی: سیستم آبیاری قطره ای...

کمک مربی: ببخشید من هی سوال می کنم تمرکزتون رو به هم می زنم... مدت زمان این آبیاری قطره ای چقدره؟! ... من گردنم شکست...

دایی: تا وقتی که بارون بیاد...

کمک مربی: یه چیزی رو می خواستم بگم... هیچ می دونستید ما به آسمون نگاه نکنیم، بارون بازم می آد و کارشو به نحو احسن انجام می ده؟!

دایی: نع!

کمک مربی: اصلا نمی خواید بهش هم فکر کنید؟!

دایی: نع!

کمک مربی: خسته نباشید... اون وقت کی قراره برسیم به تمرین چگونگی داد زدن سر داورا؟!

دایی: حالا کار داره به اونجا برسیم... تو فعلا اصول اولیه مربیگری رو یاد بگیرد تا بعد... اون فعلا به درت نمی خوره.


سکانس چهارم

ورزشگاه خانگی ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین چمن ورزشگاه خانگی ختافه هستند. دایی به چمن ها زل می زند، پایین می رود بعد بدنش را با پیچ و تاب بالا می آورد و دوباره این حرکت را تکرار می کند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: (روی چمن ها به شدت تمرکز کرده) امروز رویش چمن ها رو داریم...

کمک مربی: یعنی چی کار قراره بکنیم؟!

دایی: یه مربی خوب باید روی همه چی نظارت داشته باشه... نوع رویش چمن و اندازه اون و نوع کوتاه کردنش، نوع آبیاری، اینا همه مهم هستن...

کمک مربی: عه؟!... من نمی دونستم شما روی این چیزا هم کار می کنین...

دایی: پس چی فکر کردی؟!... همه اینا روی نحوه بازی کردن تیم تاثیر می ذاره...

کمک مربی: خب این حرکت قشنگ شما چه تاثیری در فرایند رشد داره؟!

دایی: به رویش چمن ها کمک می کنه... کاری که من می گم رو تکرار کن... برو پایین... برو... برو پایین... پیچش بده...

(دو نفری به رشد چمن ها کمک می کنند.)

همین جمع سال بعد لالیگا


سکانس پنجم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی دارند دویدن بازیکن ها را در زمین تماشا می کنند.)

کمک مربی: ببخشید آقای دایی من مزاحم کارتون می شم... ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: این یکی از مهمترین مراحل آماده سازی بازیکن هاس...

کمک مربی: اسمش چیه اون وقت؟!

دایی: این ریکاوری بازیکن ها بعد از مسابقه س.

کمک مربی: بسیار مهم هم به نظر می رسه... البته من واقعا شکی ندارم... نقش ما چیه این وسط اون وقت؟!

دایی: ما باید به دویدن این بازیکن ها نگاه کنیم...

کمک مربی: یعنی شما واقعا فکر می کنید موثر هستیم من و شما این وسط؟!

دایی: نمی فهمی؟!... این بازیکن ها احتیاج به تشویق دارن... تا تشویق نکنی اسیدلاکتیک به طور کامل از بدن شون خارج نمی شه... بگو... ماشالا بچه ها... ماشالا...

طنز؛ همین جمع، سال بعد، لالیگا!
حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.


همشهری تماشاگر - حمیدرضا نیازی:
 حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.

همین جمع سال بعد لالیگا
سکانس اول

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز
(تمرین تیم ختافه در حال برگزاری است. یکی از مربیان جوان اسپانیایی کنار دست دایی نشسته تا کار یاد بگیرد. دایی به یک نقطه خیره شده. بازیکن ها دارند برای خودشان در زمین تمرین توپ بازی می کنند)

کمک مربی: ببخشید ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: مگه نمی بینی؟ ... داریم تیم رو تمرین می دیم... امروز داریم کارهای تاکتیکی رو مرور می کنیم تا بچه ها توی مسابقات به اوج هماهنگی برسن...

کمک مربی: آها... خب پس چرا داریم فقط به بازیکنا نگاه می کنیم؟!

دایی: برای این که اینا دارن تمرین می کنن دیگه!.. بازیکنا دارن تمرین می کنن، ما هم در واقع داریم نظارت می کنیم... این مرحله کار بسیار پر اهمیتی هستش...

کمک مربی: بعله... من نمی دونستم ببخشید... فکر می کردم کارهای تاکتیکی یه جور دیگه س...
(دو دقیقه بعد مربی اسپانیایی حوصله اش سر می رود و چرتش می گیرد.)

دایی: چرا چرت می زنی؟!... سر تمرین به این مهمی چرت می زنی؟!

کمک مربی: البته در اهمیت کاری که الان داریم انجام می دیم شکی نیست...
(در این لحظه ممددایی که در ختافه هم دستیار اول دایی است برای او روزنامه می آورد.)

دایی (به کمک مربی): تا من این روزنامه ها رو می خونم حواست به کارهای تاکتیکی بچه ها باشه...

همین جمع سال بعد لالیگا

سکانس دوم

سالن بدنسازی ختافه - داخلی - روز

(بازیکنان تیم ختافه مشغول تمرینات بدنسازی و وزنه زدن هستند. دایی و کمک مربی اسپانیایی هم یک گوشه نشته اند و دارند نگاه می کنند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: نگاه کن.

کمک مربی: چی رو؟!

دایی: امروز تمرینات بدنسازی داریم...

کمک مربی: بدنسازی؟!... ببخشید خب چه جوریه؟!... یه توضیحی به من می دید؟!

دایی: بچه ها دارن وزنه رو می زنن... ما باید مسیر حرکت وزنه ها رو تعقیب کنیم.

کمک مربی: آها الان گرفتم...

دایی (به بازیکن هایی که دارند وزنه می زنند): بزن... (فوت فشار قوی به بیرون می دهد.)

کمک مربی: ببخشید الان داره به عضلات شما هم فشار وارد می شه؟!

دایی: خب معلومه... نمی بینی دارم عرق می ریزم؟!...

کمک مربی: بعله همینه هیکل تون ماشالا اینقدر روی فرمه... اصلا دقت نکرده بودم...

دایی: هنوز راه زیادی داری تا همه چی رو یاد بگیری...

کمک مربی: بعله (او هم مشغول تعقیب مسیر وزنه ها می شود.)

دایی: یه جا رو نگاه نکن... اینجوری عضلات بچه ها به طور متناسب رشد نمی کنن....

کمک مربی: 
خب من روی کار بچه هایی که اون ور هستند نظارت می کنم.
(دو نفری مسیر حرکت وزنه ها را تعقیب می کنند.)

سکانس سوم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین تمرین ختافه حضور دارند. به جز این دو کس دیگری آنجا نیست. دایی دارد آسمان را نگاه می کند.)

کمک مربی: خب امروز قراره چی کار کنیم؟!... چرا بچه ها هیچ کدوم نیومدن؟!

دایی: امروز با تیم کاری نداریم... قراره روی آبیاری چمن کار کنیم.

کمک مربی: من نمی دونستم نحوه آبیاری زمین چمن هم واسه شما مهمه...

دایی: عذر می خوام پس چی که مهمه! ... یه مربی خوب باید همه جوانب کار رو در نظر بگیره... نحوه رشد چمن روی حرکت توپ روی زمین و پیاده کردن کارهای تاکتیکی و آمادگی بچه ها و مصدومیت شون و خیلی چیزای دیگه تاثیر داره...

کمک مربی: آفرین... بعد چرا الان داریم آسمون رو نگاه می کنیم؟!

همین جمع سال بعد لالیگا


دایی: منتظریم تا بارون بباره...

کمک مربی: خب چرا از سیستم آبیاری خود زمین استفاده نمی کنیم؟!

دایی : اسپانیا الان با بحران کم آبی مواجه شده... ما در برابر مردم این کشور مسئول هستیم...

کمک مربی: اسم این سیستمی که شما دارید استفاده می کنید چیه؟!

دایی: سیستم آبیاری قطره ای...

کمک مربی: ببخشید من هی سوال می کنم تمرکزتون رو به هم می زنم... مدت زمان این آبیاری قطره ای چقدره؟! ... من گردنم شکست...

دایی: تا وقتی که بارون بیاد...

کمک مربی: یه چیزی رو می خواستم بگم... هیچ می دونستید ما به آسمون نگاه نکنیم، بارون بازم می آد و کارشو به نحو احسن انجام می ده؟!

دایی: نع!

کمک مربی: اصلا نمی خواید بهش هم فکر کنید؟!

دایی: نع!

کمک مربی: خسته نباشید... اون وقت کی قراره برسیم به تمرین چگونگی داد زدن سر داورا؟!

دایی: حالا کار داره به اونجا برسیم... تو فعلا اصول اولیه مربیگری رو یاد بگیرد تا بعد... اون فعلا به درت نمی خوره.


سکانس چهارم

ورزشگاه خانگی ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین چمن ورزشگاه خانگی ختافه هستند. دایی به چمن ها زل می زند، پایین می رود بعد بدنش را با پیچ و تاب بالا می آورد و دوباره این حرکت را تکرار می کند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: (روی چمن ها به شدت تمرکز کرده) امروز رویش چمن ها رو داریم...

کمک مربی: یعنی چی کار قراره بکنیم؟!

دایی: یه مربی خوب باید روی همه چی نظارت داشته باشه... نوع رویش چمن و اندازه اون و نوع کوتاه کردنش، نوع آبیاری، اینا همه مهم هستن...

کمک مربی: عه؟!... من نمی دونستم شما روی این چیزا هم کار می کنین...

دایی: پس چی فکر کردی؟!... همه اینا روی نحوه بازی کردن تیم تاثیر می ذاره...

کمک مربی: خب این حرکت قشنگ شما چه تاثیری در فرایند رشد داره؟!

دایی: به رویش چمن ها کمک می کنه... کاری که من می گم رو تکرار کن... برو پایین... برو... برو پایین... پیچش بده...

(دو نفری به رشد چمن ها کمک می کنند.)

همین جمع سال بعد لالیگا


سکانس پنجم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی دارند دویدن بازیکن ها را در زمین تماشا می کنند.)

کمک مربی: ببخشید آقای دایی من مزاحم کارتون می شم... ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: این یکی از مهمترین مراحل آماده سازی بازیکن هاس...

کمک مربی: اسمش چیه اون وقت؟!

دایی: این ریکاوری بازیکن ها بعد از مسابقه س.

کمک مربی: بسیار مهم هم به نظر می رسه... البته من واقعا شکی ندارم... نقش ما چیه این وسط اون وقت؟!

دایی: ما باید به دویدن این بازیکن ها نگاه کنیم...

کمک مربی: یعنی شما واقعا فکر می کنید موثر هستیم من و شما این وسط؟!

دایی: نمی فهمی؟!... این بازیکن ها احتیاج به تشویق دارن... تا تشویق نکنی اسیدلاکتیک به طور کامل از بدن شون خارج نمی شه... بگو... ماشالا بچه ها... ماشالا...

کمک مربی: ماشالا... باریکلا...
حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.


همشهری تماشاگر - حمیدرضا نیازی:
 حسین هدایتی گفته می خواهد به زودی باشگاهی را در دسته اول لالیگا بخرد. او گفته می خواهد با خرید باشگاه ختافه دروازه را برای ورود ایرانی ها به سطح اول فوتبال اروپا و اسپانیا باز کند. به علی دایی هم که اخیرا از پرسپولیس کنار رفته اعلام کرده خودش را برای مربیگری در ختافه آماده کند.

همین جمع سال بعد لالیگا
سکانس اول

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز
(تمرین تیم ختافه در حال برگزاری است. یکی از مربیان جوان اسپانیایی کنار دست دایی نشسته تا کار یاد بگیرد. دایی به یک نقطه خیره شده. بازیکن ها دارند برای خودشان در زمین تمرین توپ بازی می کنند)

کمک مربی: ببخشید ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: مگه نمی بینی؟ ... داریم تیم رو تمرین می دیم... امروز داریم کارهای تاکتیکی رو مرور می کنیم تا بچه ها توی مسابقات به اوج هماهنگی برسن...

کمک مربی: آها... خب پس چرا داریم فقط به بازیکنا نگاه می کنیم؟!

دایی: برای این که اینا دارن تمرین می کنن دیگه!.. بازیکنا دارن تمرین می کنن، ما هم در واقع داریم نظارت می کنیم... این مرحله کار بسیار پر اهمیتی هستش...

کمک مربی: بعله... من نمی دونستم ببخشید... فکر می کردم کارهای تاکتیکی یه جور دیگه س...
(دو دقیقه بعد مربی اسپانیایی حوصله اش سر می رود و چرتش می گیرد.)

دایی: چرا چرت می زنی؟!... سر تمرین به این مهمی چرت می زنی؟!

کمک مربی: البته در اهمیت کاری که الان داریم انجام می دیم شکی نیست...
(در این لحظه ممددایی که در ختافه هم دستیار اول دایی است برای او روزنامه می آورد.)

دایی (به کمک مربی): تا من این روزنامه ها رو می خونم حواست به کارهای تاکتیکی بچه ها باشه...

همین جمع سال بعد لالیگا

سکانس دوم

سالن بدنسازی ختافه - داخلی - روز

(بازیکنان تیم ختافه مشغول تمرینات بدنسازی و وزنه زدن هستند. دایی و کمک مربی اسپانیایی هم یک گوشه نشته اند و دارند نگاه می کنند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: نگاه کن.

کمک مربی: چی رو؟!

دایی: امروز تمرینات بدنسازی داریم...

کمک مربی: بدنسازی؟!... ببخشید خب چه جوریه؟!... یه توضیحی به من می دید؟!

دایی: بچه ها دارن وزنه رو می زنن... ما باید مسیر حرکت وزنه ها رو تعقیب کنیم.

کمک مربی: آها الان گرفتم...

دایی (به بازیکن هایی که دارند وزنه می زنند): بزن... (فوت فشار قوی به بیرون می دهد.)

کمک مربی: ببخشید الان داره به عضلات شما هم فشار وارد می شه؟!

دایی: خب معلومه... نمی بینی دارم عرق می ریزم؟!...

کمک مربی: بعله همینه هیکل تون ماشالا اینقدر روی فرمه... اصلا دقت نکرده بودم...

دایی: هنوز راه زیادی داری تا همه چی رو یاد بگیری...

کمک مربی: بعله (او هم مشغول تعقیب مسیر وزنه ها می شود.)

دایی: یه جا رو نگاه نکن... اینجوری عضلات بچه ها به طور متناسب رشد نمی کنن....

کمک مربی: 
خب من روی کار بچه هایی که اون ور هستند نظارت می کنم.
(دو نفری مسیر حرکت وزنه ها را تعقیب می کنند.)

سکانس سوم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین تمرین ختافه حضور دارند. به جز این دو کس دیگری آنجا نیست. دایی دارد آسمان را نگاه می کند.)

کمک مربی: خب امروز قراره چی کار کنیم؟!... چرا بچه ها هیچ کدوم نیومدن؟!

دایی: امروز با تیم کاری نداریم... قراره روی آبیاری چمن کار کنیم.

کمک مربی: من نمی دونستم نحوه آبیاری زمین چمن هم واسه شما مهمه...

دایی: عذر می خوام پس چی که مهمه! ... یه مربی خوب باید همه جوانب کار رو در نظر بگیره... نحوه رشد چمن روی حرکت توپ روی زمین و پیاده کردن کارهای تاکتیکی و آمادگی بچه ها و مصدومیت شون و خیلی چیزای دیگه تاثیر داره...

کمک مربی: آفرین... بعد چرا الان داریم آسمون رو نگاه می کنیم؟!

همین جمع سال بعد لالیگا


دایی: منتظریم تا بارون بباره...

کمک مربی: خب چرا از سیستم آبیاری خود زمین استفاده نمی کنیم؟!

دایی : اسپانیا الان با بحران کم آبی مواجه شده... ما در برابر مردم این کشور مسئول هستیم...

کمک مربی: اسم این سیستمی که شما دارید استفاده می کنید چیه؟!

دایی: سیستم آبیاری قطره ای...

کمک مربی: ببخشید من هی سوال می کنم تمرکزتون رو به هم می زنم... مدت زمان این آبیاری قطره ای چقدره؟! ... من گردنم شکست...

دایی: تا وقتی که بارون بیاد...

کمک مربی: یه چیزی رو می خواستم بگم... هیچ می دونستید ما به آسمون نگاه نکنیم، بارون بازم می آد و کارشو به نحو احسن انجام می ده؟!

دایی: نع!

کمک مربی: اصلا نمی خواید بهش هم فکر کنید؟!

دایی: نع!

کمک مربی: خسته نباشید... اون وقت کی قراره برسیم به تمرین چگونگی داد زدن سر داورا؟!

دایی: حالا کار داره به اونجا برسیم... تو فعلا اصول اولیه مربیگری رو یاد بگیرد تا بعد... اون فعلا به درت نمی خوره.


سکانس چهارم

ورزشگاه خانگی ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی در زمین چمن ورزشگاه خانگی ختافه هستند. دایی به چمن ها زل می زند، پایین می رود بعد بدنش را با پیچ و تاب بالا می آورد و دوباره این حرکت را تکرار می کند.)

کمک مربی: ببخشید برنامه امروز چیه؟!

دایی: (روی چمن ها به شدت تمرکز کرده) امروز رویش چمن ها رو داریم...

کمک مربی: یعنی چی کار قراره بکنیم؟!

دایی: یه مربی خوب باید روی همه چی نظارت داشته باشه... نوع رویش چمن و اندازه اون و نوع کوتاه کردنش، نوع آبیاری، اینا همه مهم هستن...

کمک مربی: عه؟!... من نمی دونستم شما روی این چیزا هم کار می کنین...

دایی: پس چی فکر کردی؟!... همه اینا روی نحوه بازی کردن تیم تاثیر می ذاره...

کمک مربی: خب این حرکت قشنگ شما چه تاثیری در فرایند رشد داره؟!

دایی: به رویش چمن ها کمک می کنه... کاری که من می گم رو تکرار کن... برو پایین... برو... برو پایین... پیچش بده...

(دو نفری به رشد چمن ها کمک می کنند.)

همین جمع سال بعد لالیگا


سکانس پنجم

زمین تمرین ختافه - خارجی - روز

(دایی و کمک مربی اسپانیایی دارند دویدن بازیکن ها را در زمین تماشا می کنند.)

کمک مربی: ببخشید آقای دایی من مزاحم کارتون می شم... ما الان داریم چی کار می کنیم؟!

دایی: این یکی از مهمترین مراحل آماده سازی بازیکن هاس...

کمک مربی: اسمش چیه اون وقت؟!

دایی: این ریکاوری بازیکن ها بعد از مسابقه س.

کمک مربی: بسیار مهم هم به نظر می رسه... البته من واقعا شکی ندارم... نقش ما چیه این وسط اون وقت؟!

دایی: ما باید به دویدن این بازیکن ها نگاه کنیم...

کمک مربی: یعنی شما واقعا فکر می کنید موثر هستیم من و شما این وسط؟!

دایی: نمی فهمی؟!... این بازیکن ها احتیاج به تشویق دارن... تا تشویق نکنی اسیدلاکتیک به طور کامل از بدن شون خارج نمی شه... بگو... ماشالا بچه ها... ماشالا...
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3642
  • کل نظرات : 119
  • افراد آنلاین : 170
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 465
  • آی پی دیروز : 187
  • بازدید امروز : 2,643
  • باردید دیروز : 293
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 5,186
  • بازدید ماه : 19,121
  • بازدید سال : 142,207
  • بازدید کلی : 2,215,358