loading...
فروشگاه اینترنتی 5040
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 142 سه شنبه 25 فروردین 1394 نظرات (0)


صلوات,ثواب صلوات فرستادن

واژه صلاۀ، جمع آن صلوات به معنی نماز خواندن و درود و تحیّت است. صلّی الله علیه، یعنی خداوند بر او درود فرستاد، در «معجم الوسیط» هم صلا به معنای دعا است.

در «تفسیر جوان» آمده است كه: چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود، به معنی فرستادن رحمت است و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد؛ به معنی طلب رحمت است.۱

معنای صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟ یعنی وقتی ما می‌گوییم: «الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»، از خداوند خواسته‌ایم كه چه كاری بكند؟ مگر آنها در كمال مطلق نیستند؟

در قرآن كریم به مؤمنان دستور می‌دهد كه به پیامبر(ص) درود و سلام بفرستند: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین امنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر(ص) درود می‌فرستند؛ ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید».۲

مقام پیامبر(ص) آن‌قدر والا است كه خدای سبحان و تمام فرشتگان بر او درود و سلام می‌فرستند و بهتر است مؤمنان هم در این آهنگ كلّی هم‌نوا و هماهنگ شوند.

علاوه بر آن، صلوات خدا به معنی فرستادن رحمت است و این گسترش دادن مقام معنوی پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) است و صلوات فرشتگان و مؤمنان به معنی طلب رحمت و مغفرت است و این هم خواستاری مقام و عظمت معنوی آنها است.

طلب كردن رحمت برای بندگان
ناگفته نماند كه فرستادن صلوات و سلام بر پیامبر(ص) و آل پیامبر(ع) از طرف مؤمنان در حقیقت طلب كردن رحمت بر خودشان نیز است؛ زیرا در واقع پیامبر(ص) و ائمّه(ع) واسطه فیض الهی هستند. اگر بر آنها صلوات نفرستیم، در واقع خود را از رحمت الهی محروم كرده‌ایم.

درود بر پیامبر(ص) سبب پاكی اعمال و نیز قبولی آنها می‌شود، همچنین باعث اجابت دعاها، كفّاره گناهان، نورانی شدن در قیامت و راه پیدا كردن به بهشت می‌شود.


در زیارت جامعه كبیره آمده:
«و جعل صلواتنا علیكم و ما خصّنا به من ولایتكم، طیبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزكیه لنا و كفاره لذنوبنا ...؛


و قرار داد درودهای ما را بر شما و آنچه را مخصوص گردانید، به ما از دوستی و محبّت شما به خاطر پاك گردانیدن خلقت ما و پاكیزگی برای جان‌های ما و جهت پاكی روح ما و كفّاره گناهان ما».

شخصی از پیامبر(ص) پرسید: صلوات فرستادن امّت، ارسال تحفه‌ای است به نزد شما، آیا از جانب شما تحفه‌ای برای ایشان خواهد بود؟

آن حضرت فرمود: «امروز، صلوات امّت بر من، تحفه‌ای است از ایشان برای من و فردا، تحفه من برای ایشان، در بهشت خواهد بود.»

صلوات در آینه قرآن و كلام معصوم(ع)
در سوره احزاب، آیه ۵۶ خداوند می‌فرماید:
«خدا و فرشتگان او بر پیامبر اكرم(ص) درود می‌فرستند، شما هم ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، بر او صلوات بفرستید و آن طور كه باید، تسلیم شوید.»

خداوند در این آیه تأكید می‌كند كه ابتدا من و ملائكه بر پیامبر(ص) صلوات می‌فرستیم و به پیروی از ما شما انسان‌ها بر ایشان و آلش سلام و درود بفرستید.

در حكمت ۱۶۳ «نهج ‌البلاغه» آمده است: «هرگاه از خدای سبحان درخواستی داری، بر پیامبر اكرم(ص) درود بفرست.

سپس حاجت خود را بخوان؛ زیرا خداوند بزرگوارتر از آن است كه از دو حاجت در خواست شده، یكی را بر آورده و دیگری را باز دارد.»

تمام دعاهای «صحیفه سجّادیه» نیز با صلوات آغاز یا پایان می‌یابد. در برخی از دعاها نیز در اواسط دعا، صلوات فرستاده شده است؛ زیرا ائمّه(ع) معتقدند صلوات، ذكر برآورده شدن حاجت است و در هر دعایی كه صلوات فرستاده شود، اجابت آن از سوی خدا حتمی است.

امام سجّاد(ع) در دعای ۴۴ به كرّات صلوات را تكرار كرده و دعا برای حفظ توحید، رسیدن به منزلت بالا در نماز، شناخت حرمت خدا را از خداوند مسئلت می‌كنند.

در قسمتی از این دعا می‌فرمایند: «بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست، به شمار درودهایی كه بر هر كس نثار فرموده‌ای و چندین برابر آن به چندین برابر كه هیچ كس جز تو شمار آن نداند كه تو هر چه خواهی، كنی».

امام صادق(ع) نیز در باب اهمّیت صلوات می‌فرمایند:
«كسی كه شهادت بدهد خدایی جز خدایی یگانه نیست و اگر شهادت دهد كه حضرت محمّد(ص) رسول خداست، ده هزار حسنه برای او نوشته می‌شود.»۳

كیفيّت صلوات بر پیامبر اكرم(ص)
در مورد كیفيّت صلوات، روایات فراوانی است كه درود و سلام بر پیامبر(ص) را همراه با آلش، مقبول می‌دانند.

این نوع كیفيّت صلوات از منابع شیعه و سنّی قابل اثبات است.

از حضرت علی(ع) نیز روایت است كه ایشان فرمودند:
«اصحاب گفتند: ای رسول خدا! چگونه بر شما صلوات فرستیم كه فرمود: «بگویید خداوندا! بر محمّد و آل محمّد صلوات فرست،‌ همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی، راستی كه تو ستوده و والایی و بر محمّد و آل محمّد فزونی بخش، همان گونه كه بر ابراهیم و آل ابراهیم فزونی دادی، به راستی كه تو پسندیده و عظمایی.»۴

بركات و ثواب صلوات
در باب ثواب صلوات، روایات فراوانی است كه تأكید می‌كند كه صلوات ده هزار بار حسنه دارد، رحمت و بركت و لطف و كرامت خدا را به همراه دارد، معادل با پاداش و ثواب تسبیح و تكبیر خداست، ارتقای درجه به همراه دارد، معادل سبحان ‌الله و الحمد‌الله و لا اله الّا ‌الله و الله اكبر است.

صلوات بركات فراوانی را برای شخص به دنبال دارد. بركات صلوات را می‌توان به بركت‌های دنیوی و اخروی تقسیم كرد.

در دنیا صلوات باعث برآورده شدن حاجت، ازدیاد مال،‌ رفع فقر، بخشش گناهان، ادای قرض، خوشبو شدن، درمان فراموشی، رفع نفاق، نجات از سختی، تندرستی، خواب مقصود دیدن و درك امام قائم(ع) می‌باشد.

برای اثبات برخی از موارد ذكر شده، به كلام ائمّه(ع) استناد می‌كنیم.

حضرت رسول اكرم(ص) می‌فرمایند: «صلوات فرستادن، فقر را برطرف می‌كند.»

از دیگر بركات حائز اهمّیت صلوات، از بین رفتن گناهان است؛ چنان‌كه امام رضا(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «الصّلاه علی و علی اهل بیتی تذهب بالنّفاق؛ صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بین می‌برد.»

و امّا بركات اخروی صلوات را می‌توان به پنج مرحله تقسیم كرد: ۱. عالم برزخ، ۲. قیامت، ۳. پل صراط، ۴. جهنّم، ۵. بهشت.

قرآن كریم به مؤمنان دستور می‌دهد كه به پیامبر(ص) درود بفرستید: «انّ الله و ملائكه یصلّون علی النّبی یا ايّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند.

ای كسانی كه ایمان آورده‌‌اید، بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.»  

صلوات,ثواب صلوات فرستادن

 ۱. عالم برزخ
مداومت بر صلوات، عذاب قبر را در عالم برزخ دور می‌كند، ظلمت گناه را از بین می‌برد، عذاب را از همه اهل قبرستان دور می‌كند، ثواب صلوات سنگین‌تر از گناهان است، صلوات، فریادرس انسان در قبر است،‌ چهره او را در برزخ نورانی و جان كندن را راحت می‌كند.

پیامبر اكرم(ص) می‌فرمایند: «هر كس بر من صلوات زیاد بفرستد، از تلخی مرگ و جان كندن ایمن گردد.»

۲. قیامت
از ائمّه(ع) آمده كه هر كس در دنیا مداومت بر صلوات داشته باشد، خصوصاً در روز جمعه، صلوات، شفیع ایشان می‌شود.


در قیامت، همچنین صلوات بسیار، صلوات‌ فرستنده را در روز قیامت نزدیك‌‌ترین فرد به پیامبر(ص) قرار می‌دهد، خداوند از هر جهت بر فرد نور می‌تاباند، هفتاد حاجتش را در قیامت برآورده می‌كند و او را در زیر عرش الهی قرار می‌دهد، همچنین این صلوات‌ها موجب سنگینی اعمال در قیامت و افضل اعمال محسوب می‌شود و ذخیره‌ای خوب برای ایشان در قیامت به حساب می‌آید.

از پیغمبر(ص) نقل است كه فرمودند: «سه كس در روز رستاخیز، آن روزی كه سایه‌ای جز سایه خداوند نخواهد بود، در زیر عرش الهی خواهند بود». عرض شد: یا رسول الله آنها چه كسانی هستند؟

فرمود: «آن كس كه اندازه‌ای از غم امّت من را برطرف سازد و كسی كه سنّت مرا زنده نماید و آن كس كه فراوان بر من صلوات فرستد».

۳. پل صراط
صلوات، راهنمای انسان در هنگام عبور از پل صراط است و نوری است كه راه را بر او روشن می‌كند؛ چنان‌كه
رسول اكرم(ص) می‌فرمایند: «بر من بسیار درود بفرستید؛ زیرا درود فرستادن بر من، برای صلوات فرستنده، نوری است در قبر و نوری است بالای صراط و نوری است در بهشت.»

۴. جهنّم
صلوات انسان را از گرمای جهنّم مصون می‌دارد و مانعی است برای او در ورود به آتش جهنّم.

رسول خدا(ص) فرمودند: «آن كس كه بر من درود بفرستد، داخل آتش نخواهد گردید و هر كس درود فرستادن بر من را فراموش كند، از راه بهشت به خطا خواهد رفت.»

۵. بهشت
صلوات فرستندگان در بهشت، حورالعین نصیبشان می‌شود، دوست پیامبر(ص) در بهشت شده و هفتاد هزار قصر بهشتی دریافت می‌كنند، شراب سلسبیل می‌نوشند و در زمره خواصّ پیامبر(ص) وارد بهشت می‌كردند.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 224 دوشنبه 13 بهمن 1393 نظرات (0)
خطبه زیبا و بدون نقطه از امام علی!
زیبا و جالب ترین خطبه بدون نقطه از حضرت علی: 
الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.

الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.

سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.

الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.

عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.

وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.

أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.

صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.

أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.

اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا  الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.

هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.

اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.

عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.

وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.

 معنی:

ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.

شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.

معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.

کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.

بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.

خداوند این امّت را  به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.

او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ )

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را – و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 167 پنجشنبه 18 دی 1393 نظرات (0)


آیا بانوان با لباس مناسب می‌توانند در ملأ عام دوچرخه سواری کنند,

پرسش
آیا بانوان با لباس مناسب می‌توانند در ملأ عام دوچرخه سواری کنند؟


پاسخ اجمالی
دوچرخه‌سواری برای دختران و بانوان جوان در مجامع عمومی و در منظر نامحرم، اگر عرفاً موجب جلب نظر شده و منافی با عفت آنان ارزیابی شود،‌جایز نیست. البته دوچرخه‌سواری در محیط‌های مخصوص بانوان اشکال ندارد.  


ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]


حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):
دوچرخه‌سواری برای دختران و بانوان در مجامع عمومی و در منظر نامحرم موجب جلب نظر مردان و در معرض فتنه و به فساد کشیده شدن اجتماع و منافی با عفت بانوان است و لازم است ترک شود و در صورتی که در منظر نامحرم نباشد فی نفسه اشکال ندارد.


حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
این کارها در محیط های مخصوص بانوان اشکالی ندارد. مشروط بر اینکه سبب ضرر و زیانی نگردد.


حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اگر عادتاً تحریک آمیز باشد جایز نیست.


حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
در فرض سوال، باید طبق مقررات کشور عمل شود.


حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
دوچرخه سواری برای بانوان در منظر نامحرم حتی اگر با حجاب شرعی باشد دور از شخصیت زن مسلمان و متدینه است.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 168 پنجشنبه 18 دی 1393 نظرات (0)


ولادت پیامبر اکرم(ص),چگونگی ولادت پیامبر اکرم(ص),تولد حضرت محمد(ص)

ولادت پیامبر اکرم از زبان حضرت آمنه
آمنه می گوید: وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرنده‌ای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانی‌ها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. نوری مرا در بر گرفت. سپس بانوانی بلند قامت با من سخن گفتند ولی گفتار آنان همانند گفتار انسان‌ها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی می‌گوید: «از گرامی‌ترین مردم، او را بگیرید.»


مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جام‌های آب بود. به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس (پارچه بافته شده از حریر) دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه بر افراشته بود. پس از آن محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود.


ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را در بر گرفت. گوینده‌ای گفت:« محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت و عنوان بشناسند.» سپس او را باز گرداندند، و دیدمش که در پارچه‌ای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچه‌ای بود از ابریشم سبز.


سه کلید از جنس مروارید تازه با او بود. هاتفی می‌گفت:« کلیدهای یاری (نصرت)، رحمت و نبوت همیشه با اوست.» پس از آن، ابر دیگری او را فرا گرفت و مدتی بیش از بار اول او را با خود برد. شنیدم که گوینده‌ای می گفت:« محمد را در شرق و غرب بگردانید و او را بر جنیان و آدمیان، پرندگان و درندگان نمایش دهید و به او عطا کنید صفای آدم، نازک‌دلی نوح، دوستی ابراهیم، زبان اسماعیل، کمال یوسف، شادی یعقوب، صدای داود، زهد یحیی و کرم عیسی را.» سپس هاتفی گفت:« همه دنیا در اختیار و قدرت محمد در آمد.»

سپس سه نفر را دیدم که صورت آنان همانند خورشید می‌درخشید؛ در دست یکی از آنان جامی نقره ای با مشک بود و در دست دومی ظرف زمرّدین چهارگوشه‌ای بود که در هر گوشه آن مروارید سفیدی قرار داشت. در این وقت هاتفی گفت:« این دنیاست؛ ای حبیب خدا، آن را بگیر.» محمد صلی الله علیه و آله وسلم وسط آن را گرفت.


گوینده‌ای گفت:« محمد صلی الله علیه و آله و سلم کعبه را گرفت.» در دست سومی پارچه ابریشمین سفیدی بود که آن را گشود و از آن مهری خارج کرد که چشم بیننده را به خود جلب می کرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد صلی الله علیه و آله وسلم را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چیزهایی گفت که من نفهمیدم، مگر این چند جمله را:« در پناه خدا باشی. من قلب تو را از ایمان و علم و یقین و عقل و شجاعت انباشتم.
تو برترین انسان هستی. آن که از تو پیروی کند سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت.»


این فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود. رفت و پس از مدتی بازگشت و به محمد گفت:« بر تو بشارت باد ای سایه سر بلندی دنیا و آخرت.» سپس نوری از سر محمد صلی الله علیه و آله وسلم تا آسمان درخشید و من کاخ‌های سرزمین شام را دیدم و در اطراف خود انبوهی از مرغان زیبا را که بالهایشان را گشاده بودند.
منابع:
بحارالانوار، ج15، ص272 --- مناقب آل ابیطالب
 همان، ص287 --- الفضائل 
daneshnameh.roshd.ir

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 174 چهارشنبه 17 دی 1393 نظرات (0)


طريقة محاسبه ثواب در جهان آخرت

در مورد طريقه محاسبه ثواب در جهان آخرت بايد متذكر شويم كه:


اولاً: وزن[1] (مقدار) ثواب اعمال در روز قيامت تطبيق براعمال است ، به اين معنا كه هر شخصي پاداش نيكش به مقدار حقي است كه عمل او مشتمل بر آن است، در نتيجه اگر اعمال شخصي به هيچ مقداري از حق مشتمل نباشد از عملش جز هلاكت و عقاب بهره و ثمره‌اي عايدش نمي‌شود.


ثانياً: براي هر انساني ميزان‌هاي متعددي است كه هر كدام از عمل‌هايش با يكي از آنها سنجيده مي‌شود ، و ‌ميزان هر عملي همان مقدار حقي است كه عمل مشتمل بر آن است، مثلاً حق در نمازش، نماز واقعي و جامع همه اجزاء و شرايط است، و حق در زكاتش، زكات جامع شرايط است، خلاصه، حق در نماز، غير حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است. (ترجمه تفسير الميزان، ج 8، ص 10 الي 15، با تلخيص).


آن چه كه از روايات هم برداشت مي‌شود، محاسبه ثواب در جهان آخرت بستگي به عواملي دارد:


1. كيفيت عمل: يك وقت عمل خير از شخصي صادر مي‌شود كه از نظر ايمان، شناخت، آگاهي و اخلاص در سطح بالايي قرار دارد، بدون شك چنين عملي از ارزش بسيار والايي برخوردار است. و گاه از شخصي كه از نظر علم و آگاهي و اخلاص در سطح پايين تري قرار دارد، عملي سر مي‌زند، طبيعي است كه چنين عملي از ارزش و ثواب پايين‌تري برخوردار مي‌باشد.

 

از حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل مي‌كنند: هنگامي كه حج گذار با رحل و توشه پاكيزه از خانه بيرون رود و پا در ركاب نهد، پس اللهم لبيك سر دهد، منادي از آسمان ندا دهد كه لبيك، سعديك، زاد و توشه تو حلال و مركبت نيز حلال و حجت مقبول است، و وزر و وبالي بر تو نيست. و آن گاه كه با زاد و توشه آلوده به حرام خارج گردد و پاي در ركاب گذارد، و نداي لبيك، سر دهد، منادي از آسمان بانگ برآورد كه لا لبيك و لا سعديك زاد، و توشه‌ات حرام و حجت مايه وزر و وبال است، نه مقبول حق.[2]


محمد بن حمران از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت كرده كه فرمود: هر كس با اخلاص بگويد: (لا اله الا الله)، داخل بهشت خواهد شد. و اخلاص در كلمة توحيد به اين است كه شهادت دادن به يگانگي پروردگار، او را از معاصي باز دارد.[3]


2. زمان عمل
زمان عمل از نظر ارزش دادن به عمل نيز مؤثر است، مثلاً اذكار و اورادي را شخص در شب و روز جمعه يا شب و روز عرفه و نماز اوّل وقت و امثال آن مي‌خواند، با همان اذكار در ديگر شبها و ورزها و نماز غير اول وقت، از نظر ثواب برابري ندارد، زيرا در روايات براي دعا و عبادات زمانهاي ياد شده، ثواب هاي مضاعف ذكر شده است.


امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد:
برتري نماز در اوّل وقت، مانند برتري آخرت بر دنياست.[4]


3. مكان عمل: مكان عمل نيز به عبادت ارزش مضاعف مي‌بخشد.
حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: ثواب نماز در مسجد من مانند ثواب هزار نماز در غير اين مسجد است، مگر مسجد الحرام، زيرا ثواب نماز در مسجد الحرام معادل ثواب هزار نماز در مسجد من است.[5]


4. ولايت: در روايات بسيار ـ در حد تواتر ـ نقل شده كه هر كس ولايت اولياء خدا و امامت و رهبري حضرت علي ـ عليه السّلام ـ و امامان بر حق را نپذيرد، عبادت او ـ هر چند با تمام شرايط و مستحبات باشد ـ قبول نمي‌گردد.


امام صادق ـ عليه السّلام ـ به يكي از اصحابش به نام ميسر فرمود: احترام كدام مكاني از همه بيشتر است؟ ميسر: خدا و رسول و فرزندانش بهتر مي‌دانند.


امام صادق ـ عليه السّلام ـ : اي ميسر! بين حجر الاسود و مقام ابراهيم (در كنار كعبه) باغي از باغ‌هاي بهشت است، و بين قبر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و مقبره باغي از باغ‌هاي بهشت است، سوگند به خدا اگر خداوند به بنده‌اي از بندگانش هزار سال عمر بدهد و او در اين دو مكان مقدس، هزار سال خدا را عبادت كند، آنگاه مظلومانه در بسترش كشته شود، ولي خدا را بدون ولايت ما، قبول امامت ما، ملاقات نمايد، بر خدا سزاوار امت كه او را با صورت در آتش دوزخ واژگون سازد.[6]


4. كميت عمل: هر چند ميزان اعمال خير بيشتر باشد اجر و ثواب بيشتري در قيامت براي او محاسبه مي‌شود.


امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: هر كس دو بار به مكه معظمه مشرف شود و اعمال حج را بجا آورد، تا زنده است در خير و سعادت مي‌باشد.[7]

لفظ ثواب در قرآن
در چند آيه از آيات قرآن مجيد لفظ ثواب ذكر شده است:
«وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ»[8]


ترجمه: سعي و كوشش انسان هيچ گاه ضايع نمي‌شود، اگر هدف كسي تنها نتيجه‌هاي مادي و دنيوي باشد و همانند بعضي از رزمندگان احد تنها به خاطر غنيمت تلاش كند، بالاخره‌ بهره‌اي از آن بدست مي‌آورد، امّا اگر هدف عالي‌تر بود و كوشش‌ها در مسير حيات جاويدان و فضايل انساني به كار افتاد، باز به هدف خواهد رسيد. بنابراين حالا كه رسيدن به دنيا يا آخرت هر دو نيازمند به كوشش است، پس چرا انسان سرمايه‌هاي وجودي خود را در مسير دوّم كه يك مسير عالي و پايدار است، به كار نيندازد؟


«مَنْ كانَ يُرِيدُ ثَوابَ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً بَصِيراً»[9]
كسي كه از زندگي پاداش دنيوي را بخواهد، بايد بداند پاداش دنيا و آخرت هر دو نزد خداست، شنوا و بينا بودن صفت خداست. مراد از ثواب دنيا و آخرت، سعادت دنيا و آخرت با هم باشد و آن، هم نزد خداست، پس بندة خدا بايد به درگاه او تقرب بجويد، حتي آن هم كه سعادت دنيا و پاداش مادي را در نظر دارد، بايد از خداي تعالي بخواهد. چون سعادت دنيا و آخرت از غير مسير تقوا براي انسان حاصل نمي‌شود، و تقوي هم جز از طريق عمل به احكام دين براي او حاصل نمي‌گردد، پس اين نيست مگر، سعادت حقيقي بشر و با اين حال ديگر چگونه تصور دارد كه كسي جز از طريق خداوندي به ثواب و پاداشي برسد؟ با اين كه تنها او سميع و بصير است، از حاجت خلق با خبر و بينا و دعاي آن را شنوا است.[10]


بعضي از ‌آيات كه كلمه ثواب در آنها ذكر شده است:
آل عمران / 148 و 149؛ كهف / 31 و 44 و 46؛ مريم / 76؛ قصص / 80؛ مطففين / 36.

پي نوشت ها:
[1]. اعراف/8: و وزن کردن، در آن روز حق است. کساني که ميزان هاي آن ها سنگين است، همان رستگارانند.
[2] . الحج في السنة، تحقيق معاونية شؤون التعليم و البحوث الاسلاميه في الحج، نشر اداري، چاپ اول، محرم 1417 هـ .ق، ناشر المشعر، ص 42.
[3] . صدوق؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات صدوق، چاپ دهم، 1367، ص 19.
[4] . محمدي اشتهاردي، محمد؛ نماز از ديدگاه قرآن و عترت، ناشر انتشارات نبوي، چاپ چهارم، چاپ نهضت، تابستان 1375.
[5]. حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، قم، آل البيت، 1409 هـ ق، ج5، ص 280، حديث 6548.
[6]. همان، ج1، ص 123، باب 12.
[7] . حر عاملي، محمد؛ وسائل الشيعه، قم، ال البيت، 1409 هـ ق، ج11، ص 129.
[8]. آل عمران/ 145.
[9]. نساء/ 134.
[10]. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، قم، جامعه مدرسين، ج5، ص 169.
andisheqom.com

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 218 چهارشنبه 17 دی 1393 نظرات (0)

علائم ظهور امام زمان, امام زمان,ظهور امام زمان

علائم ظهور به دو دسته كلي تقسيم مي شوند: علائم حتمي و علائم غير حتمي.


فضيل بن يسار از امام باقر (ع) روايت كرده كه فرمودند:


«نشانه‌هاي ظهور دو دسته است: يكي نشانه‌هاي غيرحتمي و ديگر نشانه‌هاي حتمي؛ خروج سفياني از نشانه‌هاي حتمي است كه راهي جز آن نيست.» (غيبت نعماني، با ترجمه غفاري، باب18، ص429)


منظور از علائم حتمي آن است كه تقدير قطعي خدا به وقوع آن تعلق گرفته، و مشروط به هيچ قيد و شرطي نيست؛ و مقصود از علائم غير حتمي آن است كه وقوع آن ممکن است مشمول بداء گردد، چرا که في الجمله مشروط به شروطي است كه اگر آن شروط تحقق يابد آن علائم واقع مي شوند، و اگر آن شروط مفقود باشد، آن علائم نيز تحقق نمييابند. علائمي در مورد حتمي بودن آنها نصي نداشته باشيم، تنها احتمال وقوع آن مي رود، و قطعي نيستند. علائم غير حتمي بسيارند. ما در اينجا روايت مفصلي از امام امام صادق(ع) را براي شما مي آوريم که تعداد بسياري از آن را برشمرده است....

اين روايت مشهوري است، ولي براي آن که حق زحمات مؤلفين ادا شده باشد، مي گوييم که اين روايت را با تغييرات عبارتي اندکي از کتاب "يکصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)" نوشته عليرضا رجالي تهراني نقل مي کنيم. قبلا لازم است تذکر دهيم که گرچه هر يک از اين علائم حتمي الوقوع نيست، ولي به طور کلي احوال آخرالزمان را به ما معرفي مي کند.با مطالعه آن شباهت هاي زياد آن را با شرائط زمان خودمان مي يابيم.

در اين روايت، امام صادق(ع) به يكي از ياران خود فرمودند:
هر گاه ديدي كه حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند؛ و ظلم و ستم فراگير شده است؛ و قرآن فرسوده و بدعتهايي از روي هوا و هوس در مفاهيم آن بوجود آمده است؛ و ديدي دين خدا، عملاً، توخالي شده، همانند ظرفي كه آن را واژگون سازند!

 و همچنين هر گاه ديدي كه اهل باطن بر اهل حق پيشي گرفته‌اند؛ و كارهاي بد آشكار شده و از آن نهي نمي شود، و بد كاران باز خواست نمي شوند؛ و مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا مي كنند.

و هنگامي که ديدي افراد باايمان سكوت كرده، و سخنشان را نمي پذيرند؛ و ديدي كه شخص بدكار دروغ گويد، و كسي دروغ و نسبت نارواي او را رد نمي كند؛ و ديدي كه بچه ها به بزرگان احترام نمي گذارند؛ و قطع رحم مي شود.

و وقتي ديدي كه بد كار را ستايش كنند و او شاد شود، و سخن بدش به او برنگردد؛ و ديدي كه نوجوانان پسر همان كنند كه زنان كنند [يعني به مانند آنان خود را زينت مي کنند]؛ و زنان با زنان ازدواج كنند.

و هنگامي که ديدي انسانها اموال خود را در غيراطاعت خدا مصرف مي كنند و كسي مانع آنها نمي شود؛ و ديدي كه افراد با ديدن كار و تلاش مؤمنانه [از آن تعجب مي کنند] و به خدا پناه ميبرند.

و ديدي كه مداحي دروغين از اشخاص زياد شود؛ و همسايه همسايه خود را اذيت ميكند و از آن جلو گيري نشود؛ و ديدي كه : كافران از صعوبت زندگي مؤمن، شاد مي شوند؛ و ديدي مردم شراب را آشكار مي آشامند، و براي نوشيدن آن كنار هم مي نشينند و از خداوند متعال نمي ترسند؛ و كسي كه امر به معروف مي كند خوار و ذليل است.

و همچنين هنگامي که ديدي آدم بدكار در چيزي مورد ستايش ست که خداوند آن را دوست ندارد؛ و ديدي كه اهل قرآن و دوستان آنها خوارند؛ و راه نيك بسته و راه بد باز است؛ و ديدي كه انسان ها به زبان مي گويند، ولي عمل نمي كنند.

و وقتي ديدي خانه كعبه تعطيل شده، و به تعطيلي آن دستور داده مي شود؛ و مؤمن، خوار و ذليل شمرده شود؛ بدعت و زنا آشكار شود؛ و مردم به شهادت و گواهي ناحق اعتماد كنند.

و ديدي كه حلال حرام، و حرام حلال مي شود؛ و دين بر اساس ميل اشخاص معني مي شود، و كتاب خدا و احكام آن تعطيل مي گردد؛ و جرأت بر گناه آشكار شود، و ديگر كسي براي انجام آن منتظر تاريكي شب نگردد.

و آنگاه که ديدي مؤمن نتواند نهي از منكر كند مگر در قلبش؛ و ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد؛ و سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاران دور شوند؛ و واليان در قضاوت رشوه بگيرند؛ و پستهاي مهم واليان بر اساس مزايده است، نه بر اساس شايستگي.

و آن زمان که ديدي مردم را به تهمت و يا سوء ظن بكشند؛ و ديدي كه مرد به خاطر همبستري با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد. و هنگامي که زن بر شوهر خود مسلط شود و كارهايي كه مورد خشنودي شوهر نيست انجام مي دهد و به شوهرش خرجي مي دهد.

و همچنين آنگاه که ديدي سوگند هاي دروغ به خدا بسيار گردد؛ و آشكارا قماربازي شود؛ و مشروبات الكلي به طور آشكار بدون مانع خريد و فروش ميشود. و وقتي ديدي كه مردم محترم توسط حاکمان قلدر خوار شوند؛ و نزديك ترين مردم به فرمانداران آناني هستند كه به ناسزاگويي به ما، خانواده عصمت(ع)، ستايش شوند؛ و هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده، و گواهي اش را قبول نمي كنند.

 و آنگاه که ديدي مردم در گفتن سخن باطل و دروغ با هم رقابت مي كنند؛ و شنيدن سخن حق بر مردم سنگين، ولي شنيدن باطل برايشان آسان است؛ و ديدي كه همسايه از ترس زبان همسايه به او احترام ميكند.

و وقتي ديدي حدود الهي تعطيل شود، و طبق هوي و هوس عمل گردد؛ و ديدي كه مسجدها طلا كاري (زينت داده) شود؛ و ديدي كه راستگوترين مردم نزد آنها مفتري و دروغگو است.

هنگامي که ديدي بدكاري آشكار شده، و براي سخن چيني كوشش مي شود؛ و ستم و تجاوز شايع شده است؛ و غيبت، سخن خوش آنها شود و بعضي بعض ديگر را به آن بشارت دهند.

وقتي ديدي حج و جهاد براي خدا نيست؛ و سلطان به خاطر كافر، شخص مؤمن را خوار كند؛ و خرابي بيشتر از آبادي است؛ و معاش انسان از كم فروشي به دست مي آيد؛ و خون ريزي آسان گردد؛ و مرد به خاطر دنيايش رياست ميكند.

 و هنگامي که ديدي مردم نماز را سبك شمارند؛ و انسان ثروت زيادي جمع كرده، ولي از آغاز آن تا آخر، زكاتش را نداده است؛ و قبر مرده ها را بشكافند و آنها را اذيت كنند؛ و هرج و مرج بسيار شود؛ و مرد روز خود را با مستي به شب مي رساند، و شب خود را نيز به همين منوال صبح مي کند، و هيچ اهميتي به آيين مردم ندهد. آنگاه كه با حيوانات آميزش شود؛ و مرد به مسجد (محل نماز) ميرود و وقتي برميگردد لباس در بدن ندارد؛ [ يعني لباسش را دزديده اند].


هنگامي که ديدي حيوانات هم ديگر را بدرند؛ و دلهاي مردم سخت، و ديدگانشان خشك، و ياد خدا برايشان گران است؛ و بر سر كسب هاي حرام آشكارا رقابت ميكنند؛ و ديدي كه نمازخوان براي خودنمايي نماز مي خواند؛ و فقيه براي دين خدا فقه نمي آموزد، و طالب حرام ستايش و احترام مي گردد؛ و مردم در اطراف قدرتمندان هستند؛ و طالب حلال، مذمت و سرزنش مي شود، و طالب حرام ، ستايش و احترام مي گردد.

 آنگاه که در مكه و مدينه كارهايي مي كنند كه خدا دوست ندارد، و كسي از آن جلو گيري نميكند، و هيچ كس بين آنها و كارهاي بدشان مانع نمي شود؛ و آلات موسيقي و لهو و لعب در مدينه و مكه آشكار گردد؛ و مرد سخن حق گويد و امر به معروف و نهي از منكر كند، ولي ديگران او را از اين كار برحذر مي دارند.

 هنگامي که ديدي مردم به همديگر نگاه مي كنند [يعني چشم هم چشمي مي کنند، يا معيارشان بر خوب و بد اعمال خدا نيست] ، و از مردم بدكار پيروي نمايند؛ و راه نيك پيرو ندارد؛ و مرده را مسخره كنند و كسي براي او اندوهگين نشود؛ و ديدي كه : سال به سال بدعت و بديها بيشتر شود؛ و مردم جز از سرمايه داران پيروي نكنند؛ و به فقير چيزي را دهند كه برايش بخندند، ولي در راه غيرخدا ترحم مي کنند. وقتي که ديدي علائم آسماني آشكار شود، و كسي از آن نگران نشود؛ و مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عمل جنسي انجام مي دهند و كسي از ترس مردم از آن جلو گيري نميكند؛ و انسان در راه غير خدا بسيار خرج كند، ولي در راه خدا از اندك هم مضايقه دارد.

و آنگاه که ديدي عقوق پدر و مادر رواج دارد، و فرزندان هيچ احترامي براي آنها قائل نيستند، بلكه نزد فرزند از همه بدترند. هنگامي که ديدي زنها بر مسند حكومت بنشينند و هيچ كاري جز خواسته آنها پيش نرود، و ديدي پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، پدر و مادر را نفرين كند و از مرگشان شاد شود؛ و ديدي كه اگر روزي بر مردي بگذرد، و او در آن روز گناه بزرگي مانند بدكاري ، كم فروشي، و زشتي انجام نداده ناراحت است.

و وقتي ديدي قدرتمندان، غذاي عمومي مردم را احتكار مي كنند؛ و اموال خمس در راه باطل تقسيم گردد، و با آن قماربازي و شراب خواري شود، و به وسيله شراب بيمار را مداوا، و براي بهبودي، آن را تجويز كنند؛ و ديدي كه مردم در امر به معروف و نهي از منكر و ترك دين بي تفاوت و يكسانند؛

و ديدي كه سروصداي منافقان برپا، اما صداي حق طلبان خاموش است؛ و ديدي كه براي اذان و نماز مزد مي گيرند؛ و مسجدها پر است از كساني كه از خدا نمي ترسند و غيبت هم مي نمايند.

هنگامي که ديدي خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند؛ و قاضيان بر خلاف دستور خداوند قضاوت كنند؛ و استانداران از روي طمع، خائنان را امين خود قرار دهند؛ و فرمانروايان ميراث مستضعفان را در اختيار بدكاران از خدا بي خبر قرار دهند؛ و ديدي كه بر روي منبرها از پرهيزكاري سخن مي گويند، ولي گويندگان آن پرهيزكار نيستند.

 و بالاخره هنگامي که ديدي صدقه را با وساطت ديگران، بدون رضاي خداوند، و به خاطر درخواست مردم بدهند؛ و ديدي وقت نمازها را سبك بشمارند؛ و همّت وهدف مردم شكم و شهوتشان است؛ و دنيا به آنها روي كرده است؛ و ديدي نشانه‌هاي برجسته حق ويران شده است؛ [اين آخرالزمان است] در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد. (بحارالانوار، علامه مجلسي، ج52، ص260 ـ 256 ـ با تصرف اندک در متن)

اين بود روايت امام صادق ( ع ) كه به ذكر گوشهاي از مفاسد جهان در آستانه قيام وانقلاب بزرگ حضرت مهدي (عج) فرا گير خواهد شد.

و اما "علائم حتمي الوقوع" ظهور با استفاده از روايات معصومين عليه السلام، اندک است. در روايتي امام صادق(ع) مي فرمايند:

 «پيش از ظهور قائم(عج) پنج نشانه حتمي است: قيام يماني، فتنه سفياني، صيحه آسماني، قتل نفس زکيه و شکافتن زمين و فرو رفتن عده اي در بيابان» (كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ، ص650)

 همچنين امام صادق فرموده است: «وقوع ندا[ي آسماني] از امور حتمي است؛ و سفياني از امور حتمي است و يماني از امور حتمي است و كشته شدن نفس زكيه از امور حتمي است و كف دستي كه از افق آسمان برون آيد از امور حتمي است. و سپس اضافه فرمودند: «و نيز وحشتي در ماه رمضان است كه خفته را بيدار كند و شخص بيدار را به وحشت انداخته و دوشيزگان پرده نشين را از پشت پرده بيرون مي آورد.» (غيبت نعماني، با ترجمه غفاري، باب14، ص365)

 اميرالمؤمنين(ع) از رسول خدا(ص) روايت نموده كه فرمودند: «ده چيز است كه پيش از قيامت حتماً به وقوع خواهد پيوست :

فتنه سفياني و دجال ، واقعه دخان [دود]، ظهور دابه، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، نزول عيسي، خسوف در مشرق، خسوف در جزيرة العرب، و آتشي كه از مركز عدن شعله ميكشد و مردم را به سوي بيابان محشر هدايت ميكند»(بحارالانوار، علامه مجلسي، ج52، ص209 و غيبت شيخ طوسي، ص 267) امام محمد باقر(ع) فرموده است: « در كوفه، پرچمهاي سياهي كه از خراسان بيرون آمده است، فرود ميآيد و وقتي مهدي(ع) ظاهر شد، براي بيعت گرفتن به سوي آن ميفرستد.» (غيبت شيخ طوسي، ص274)

 براي اطلاع کامل از علائم و نشانه ها و اوضاع و احوال آخرالزمان شما را توصيه مي کنيم به کتاب "نوائب الدهور في علائم الظهور" نوشته مرحوم ميرجهاني که در 3 جلد نگاشته شده، و همچنين کتاب عصر ظهور نوشته علي کوراني مراجعه کنيد. موفق و پيروز باشيد.

منبع:jahannews.com

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 160 چهارشنبه 17 دی 1393 نظرات (0)

نشانه تسلط شیطان بر ما,شکر خداوند

شکر واژه‌ای عربی است که در فارسی به سپاس ترجمه می‌ شود. لغت ‌شناسان عربی واژه شکر را به معنای شناخت احسان و نشر آن (لسان‌ العرب، ابن منظور، ج 7، ص 170، «شکر») و یا به تعبیر دیگر، تصور نعمت و اظهار آن معنا کرده‌اند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 461، «شکر»)

شکر خداوند به این معناست که بدانیم هر نعمتی که به ما می ‌رسد از سوی خداست و هر چیز دیگری که واسطه رسیدن نعمت‌ها به ماست نیز به اراده خداوند واسطه رسیدن نعمت شده است. حالت روحی خاصی که در اثر این معرفت حاصل می ‌شود شکر نامیده می ‌شود.

البته هر انسانی به سبب فطرت و عقل به طور طبیعی نسبت به کسی که احسانی می‌ کند حالت شکرگزاری را دارد و می‌کوشد تا به هر طریقی شده تشکر نماید.

هم عقل این مفهوم را درک می‌کند و هم فطرت آدمی این حالت را پذیراست و خود را به نوعی نسبت به احسان ‌کننده و نعمت دهنده، متواضع می ‌یابد و می ‌کوشد به هر شکلی شده تشکر کند.

 مقصود از توصیف خداوند به شکر
اما باید توجه داشت که آنچه بیان شده درباره شکر انسان از انسان یا خداست؛ اما اگر وقتی این واژه بر خدا اطلاق می‌ شود و مثلاً گفته می ‌شود که خداوند شاکر یا شکور است، مراد و مقصود از این وصف شکر درباره خداوند، چیز دیگری غیر از آنچه درباره انسان گفته‌ایم خواهد بود؛ زیرا مقصود از توصیف خداوند به شکر، انعام و احسان خداوند بر بندگان و دادن جزای عبادات آنها (مفردات، ص461-462، «شکر»؛ فرهنگ فارسی، ج2، ص2057) و یا رشد اعمال نیک آنان و اعطای پاداش مضاعف به آنها است. (لسان العرب، ج7، ص170، «شکر»)

 بسترها و عوامل شکرگزاری
شاید بتوان گفت که مهم ترین زمینه‌ ساز و عامل شکرگزاری مربوط به شناخت است؛ زیرا تا زمانی که انسان شناختی نسبت به نعمت و نعمت بودن نداشته باشد، قدردانی و تشکری نمی ‌کند.

در آیات قرآنی به نقش اساسی و مهم شناخت در تحقق حالت تشکر در انسان توجه داده شده است.

خداوند در آیات 68 تا 70 سوره واقعه به نقش شناخت نعمت در شکرگزاری انسان اشاره می‌ کند تا نشان دهد که تا چه اندازه این عنصر در تحقق حالت شکرگزاری نقش بنیادین و اساسی دارد.

انسان اگر نداند که این چیزی که در اختیار اوست نعمت است، اصلاً حالت شکرگزاری به او دست نخواهد داد؛ بلکه زمانی این حالت در او تحقق می ‌یابد که می ‌فهمد که این چیز نعمتی است که باید شکرگزار آن باشد.

خداوند در قرآن به این نکته توجه می ‌دهد که انسان ‌ها همه ابزارهای لازم برای شناخت نعمت و نعمت ‌دهنده را در اختیار دارند و می‌ توانند نعمت و نعمت ‌دهنده را بشناسند و از نعمت و نعمت ‌دهنده تشکر نمایند. (نحل، آیه 78؛ مومنون، آیه 78؛ سجده، آیه 9؛ ملک، آیه 38؛ انسان، آیات 2 و3)

خداوند در آیه 15 سوره احقاف رشد عقلانی را عامل توجه بیشتر انسان به شکرگزاری دانسته است.

 موانع شکرگزاری
موانع شکرگزاری در دو بخش اصلی یعنی شناختی و حرکتی خودنمایی می ‌کند. اگر شناخت، عامل مهمی در شکرگزاری انسان نسبت به نعمت و نعمت‌ دهنده است، همچنین فقدان شناخت، عامل بازدارنده در این عمل خواهد بود.

در حوزه حرکت و عمل نیز اگر فطرت به ‌طور طبیعی گرایش دارد که انسان شاکر نعمت و نعمت‌ دهنده باشد و در مقام شکرگزار در آید، هرگونه تغییر و تبدیل در فطرت موجب می ‌شود تا رفتاری متضاد و متناقض در پیش گیرد و به جای شکرانه نعمت و شکرگزاری نسبت به نعمت ‌دهنده، کفران نعمت و ناسپاسی و کفر نسبت نعمت را در پیش گیرد.


پس در موانع شکرگزاری باید به موانع شناخت و نیز عوامل تغییر در فطرت اشاره کرد؛ زیرا اینها به ‌طور طبیعی در تغییر شکر به کفر نقش اساسی دارد .

به عنوان نمونه یکی از مهم ‌ترین موانع شناخت این است که انسان ابزارهای شناختی خود را ناکارآمد سازد و یا سست و ضعیف نماید و دچار بیماری کند.

براساس آموزه‌ های قرآنی، گناه موجب می شود تا انسان ابزارهای شناختی حسی و غیرحسی خود را از دست دهد به گونه‌ای که بر آن زنگار بنشیند و نتواند بازتاب ‌دهنده حقایق هستی باشد، یا آنکه حتی مهر کند و درهای آن را ببندد. این‌ گونه است که حقایق را تیره می ‌بیند یا واژگونه می یابد و براساس این تغییر ماهیت و دگرگونی، حق را باطل و زشت را زیبا و هنجار و ارزش را نابهنجار و ضد ارزش می ‌یابد.

قلب که مهم ترین عامل شناختی است وقتی از سلامت خارج شود و بیمار گردد، انگیزه‌ای متضاد خواهد داشت و به سمت و سوی زشتی و گناه می ‌رود.

پس به ‌طور غیر طبیعی به جای آنکه شاکر نعمت و نعمت ‌دهنده باشد، کفران نعمت و ناسپاسی را در پیش می‌ گیرد.

در این میان نباید نقش هواهای نفسانی را به عنوان دشمن درونی، و وسوسه‌ های شیطانی را به عنوان دشمن برون نادیده گرفت؛ زیرا اینها از مهمترین عواملی هستند که انسان را به گناه می‌کشانند و عقل و فطرت سالم را تباه می‌ سازند.

هواهای نفسانی انسان را به سمت گناه می‌ کشاند و گناه نیز عقل و قلب را فاسد می‌کند و قدرت درک و شناخت را از انسان می‌ گیرد.

از این‌ رو خداوند به انسان ‌ها هشدار می ‌دهد که تقوا پیشه گیرند تا نه ‌تنها ابزارهای شناختی حفظ شود و انسان همچنان به فطرت سالم در مسیر کمال باقی بماند، بلکه با تقوا پیشگی می ‌توانند بصیرت یابند و گرایش به کمال و کمالیات در آنان تقویت شود و از بن‌بست ‌ها بیرون آیند. (بقره، آیه282؛ انفال، آیه29؛ طلاق، آیات2و3)

ابلیس، مانع بزرگ شکرگزاری
خداوند در آیات 11 و 17 سوره اعراف به انسان هشدار می ‌دهد که ابلیس، مهم ترین بازدارنده انسان از شکر به درگاه خداوند است. او اجازه نمی ‌دهد تا انسان با شکرگزاری به اشکال گوناگون، خود را در مسیر صراط مستقیم عبودیت قرار دهد و به کمال برساند.

ابلیس سعی می ‌کند تا انسان، نعمت ‌شناس و نعمت ‌دهنده شناس نباشد تا از نعمت‌های الهی به درستی بهره گیرد و به درستی حق نعمت و نعمت ‌دهنده را به ‌جا آورد و شکرگزار نعمت ‌دهنده باشد و سر تعظیم و سجده در برابر خداوند منان فرود آورد.

ابلیس همه راهکارها را برای جلوگیری از حرکت انسان در مسیر صراط مستقیم عبودیت و شکرگزاری در پیش می ‌گیرد؛ زیرا می ‌داند که معنا و مفهوم عبودیت واقعی چیزی جز شکرگزاری نیست که باطن آن کمال‌ یابی و خلافت ‌یابی انسان است. (انسان، آیه3)

از این ‌رو می‌ کوشد تا انسان، گرفتار کفر و کفران شود تا ظن و گمان خویش را در حق انسان راست کند.

شیطان می ‌گوید کاری می ‌کند تا انسان شکرگزار نباشد، چون می‌ داند که شکرگزاری انسان در اشکال مختلف به معنای حرکت در مسیر خلافت الهی است که از آن محروم شده است. پس اگر بتواند جلوی شکرگزاری انسان را بگیرد، در حقیقت جلوی خلافت انسان را گرفته و به موفقیتی که می ‌خواسته دست یافته است. به همین دلیل از همه ابزارها و از همه جهات چپ و راست و پشت و جلو حمله می‌آورد تا انسان را به کفر و کفران نعمت بکشاند. (اعراف، آیات11 و17)

به عبارت دیگر براساس تصریح ابلیس که گفته: وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ‏، می ‌توان نتیجه گرفت که عدم شکرگزاری از نعمت ها، نشانه بارزی از تسلط شیطان بر انسان و انحراف از صراط مستقیم الهی بشمار می‌رود.

منابع:
hawzahnews.com
samamos.com

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3642
  • کل نظرات : 119
  • افراد آنلاین : 76
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 273
  • آی پی دیروز : 187
  • بازدید امروز : 586
  • باردید دیروز : 293
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 3,129
  • بازدید ماه : 17,064
  • بازدید سال : 140,150
  • بازدید کلی : 2,213,301