loading...
فروشگاه اینترنتی 5040
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 250 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (0)

\

فرزند عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن
اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم
اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت بارها و بارها با عشق گوش فرا دادم
اگر زمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 674 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (0)
چرا مردان به زنان نیازمندند؟!

چرا مردان به زنان نیازمندند؟!

fu3195

چون:
… وقتی غمگینید هیچگاه تنهایتان نخواهد گذاشت…

مراقب خواهد بود که کارهایتان را سر وقت انجام دهید…

مطمئن خواهد شد وعده غذایی خود را برای مسابقات و انجام کار از دست نمی دهید…

از شما خواهد خواست تا عادات بدتان را ترک کنید، هر روز، هر زمان…

سر موضوعات کوچک با شما بگو مگو خواهد کرد اما عصبانیتش برای مدت زیادی بطول نخواهد انجامید…

باعث خواهد شد پولتان را عاقلانه تر خرج کنید…

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 388 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (0)

fun1010

خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می‌کردند، کلبه آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای. اعضای خانواده از برداشت محصولات…
خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می‌کردند، کلبه آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای. اعضای خانواده از برداشت محصولات مزرعه آنقدری گیرشان می‌آمد که فقط شکمشان را به سختی سیر کنند. اما یک سال بدون هیچ علتی، محصول کمی بیشتر از حد معمول بدست آمد، در نتیجه کمی بیش از نیازشان پول بدست آوردند…

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 184 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (0)

حکایت شاه و شاهین

 پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.
این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند.
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 184 پنجشنبه 13 آذر 1393 نظرات (0)

حکایت جالب و آموزنده فقط برو !

متن حكایت


یكی از شاگردان شیوانا همیشه روی تخته سنگی رو به افق می نشست و به آسمان خیره می شد و كاری نمی كرد. شیوانا وقتی متوجه بیكاری و بی فعالیتی او شد كنارش نشست و از او پرسید چرا دست به كاری نمی زند تا نتیجه ای عایدش شود و زندگی بهتری برای خود رقم زند.

شاگرد جوان سری به علامت تاسف تكان داد و گفت: «تلاش بی فایده است استاد! به هر راهی كه فكر می كنم می بینم و می دانم كه بی فایده است. من می دانم كار درست چیست اما دست و دلم به كار نمی رود و هر روز هم حس و حالم بدتر می شود!»

شیوانا از جا برخاست و دستش را برشانه شاگرد جوانش كوبید و گفت: «اگر می دانی كجا بروی خوب برخیز و برو! اگر هم نمی دانی خوب از این و آن، جهت و سمت درست حركت را بپرس و بعد كه جهت را پیدا كردی آن موقع برخیز و در آن جهت برو! فقط برو و یكجا منشین!

 

از یكجا نشستن هیچ نتیجه ای عاید انسان نمی شود. فرقی هم نمی كند آن انسان چقدر دانش داشته باشد! اگر غم و اندوه داری در حین فعالیت و كار به آنها فكر كن! اگر می خواهی معنای زندگی را درك كنی در اثنای كار و تلاش این معنا را دریاب. مهم این است كه دائم در حال رفتن به جلو باشی! پس برخیز و راه برو!»

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3642
  • کل نظرات : 119
  • افراد آنلاین : 170
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 466
  • آی پی دیروز : 187
  • بازدید امروز : 2,729
  • باردید دیروز : 293
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 5,272
  • بازدید ماه : 19,207
  • بازدید سال : 142,293
  • بازدید کلی : 2,215,444