loading...
فروشگاه اینترنتی 5040
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 337 دوشنبه 15 دی 1393 نظرات (0)


images 2 شعر عاشقانه


آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

شعر عاشقانه 

این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش‌رو و باز پسی نیست

شعر عاشقانه 

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش 
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست 

images 2 شعر عاشقانه

شعر عاشقانه

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

شعر عاشقانه 

این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش‌رو و باز پسی نیست

شعر عاشقانه 

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش 
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست 

شعر عاشقانه 

من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما
آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست

شعر عاشقانه 

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست

شعر عاشقانه 

امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست

شعر عاشقانه 

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست

شعر عاشقانه 

یارا بهشت،صحبت یاران همدمست دیدار یار نامتناسب جهنمست هردم که در حضور عزیزی براوری دریاب کز حیات جهان حاصل اندمست

شعر عاشقانه  

من کلاغ پیر. . . سیاهی شب از من. . . لانه ام نزدیک است… میتوانم از آسمان دل بکنم… ولی. . . بال پروازم شکسته میشود.

شعر عاشقانه  

ما است که آدم همیشه کار اشتباه را در بهترین زمان ممکن انجام می دهد

شعر عاشقانه 

تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

 شعر عاشقانه

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.

شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

شعر عاشقانه

بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!

شعر عاشقانه

چه غم دارم که این زهر تب‌آلود،
تنم را در جدایی می‌گدازد
از آن شادم که در هنگامه‌ی درد،
غمی شیرین دلم را می‌نوازد.

شعر عاشقانه

اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانی‌ست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانی‌ست.

شعر عاشقانه

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 254 دوشنبه 15 دی 1393 نظرات (0)


logosms lovelysms دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه


حریف مجلس ماخود همیشه دل می‌برد علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند
سعدی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کارخیـر حاجت هیچ استخاره نیست
طبیب اصفهانی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

مایة راحت و آسایش دل بودی تو تا بــرفتی تــو دلـــم هیــــچ نیـاسود بیا
اوحدی مراغه‌ای

logosms lovelysms دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه


حریف مجلس ماخود همیشه دل می‌برد علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند
سعدی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کارخیـر حاجت هیچ استخاره نیست
طبیب اصفهانی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

مایة راحت و آسایش دل بودی تو تا بــرفتی تــو دلـــم هیــــچ نیـاسود بیا
اوحدی مراغه‌ای

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

دیگران در کار دنیایند و من در کار دل نیست دوشم زیرباری جز به زیر بار دل
امیری فیروزکوهی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

از سر زلف تو شوریدگی آموخته دل و آتش مهر تو در جان من افروخته دل
خواجوی کرمانی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

تقدیم به کسی که اسمش انتها ندارد ، محبتش پایان ندارد ، فراموشیش امکان ندارد .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

کسی نیامده جز او سر قرار خودش / نشست غرق تماشای آفتاب خودش / چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح / کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

جای قول و قرارهایمان امن است ، زیر پاهای تو !

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

آن نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند / یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست / امشب به یاد کیست که یادم نمیکند .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

نگی که ما گداییم / نگی که بی وفاییم / ما اهل هر کجاییم / مخلص بعضیاییم .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

دلتنگی های من به تو رفته اند ، آرام می آیند ، در سینه می نشینند ، دیگر نمی روند .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

نمی دانم چه گرمی کرده‌ای بادل نهان ازمن که تاغافل شوم ازوی دوان سوی تو می‌آیم
حکیم شفائی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشنید از گوشة بامی که پـــریدیم ، پـــــریدیم
وحشی بافقی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

هنوز نقش وجود مرا به پردة هستی نبسته بود زمانه که دل به مهر تـو بستم
مهرداد اوستا

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند چون تو را نوح است کشتیبان ‌زطوفان‌غم‌مخور
حافظ

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

بسی گفتند : دل از عشق برگیر که نیرنگ است وافسون است وجادو است

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم که این زهــــر است امــّـا نــوش دارو است
فریدون مشیری

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

هرشب منم بایاداو وین چشم شب بیدارتن در سینه می‌گرید دلم وای از دل بیمارمن
مهدی سهیلی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

قطرة خون تازه‌ای از تو رسیده بر دلم به که به دیــده جا دهم تازه رسیدة تـــرا
فروغی بسطامی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

چودل دردیگری بستی نگاهش دارمن رفتم چورفتی در پی دشمن مرا بگذار من رفتم
اوحدی مراغه ای

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

تو را چندین که با من بود یاری بندگی کردم چو دانستم که غیرازمن گرفتی یارمن رفتم
اوحدی مراغه ای

برون کردی مرااز دل چو دل با دیگری داری کجا یادآوری از من که از من بهتری داری
اوحدی مراغه ای

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

ز بسکه دیدة من از غم شبــانه گـریست سحـر به درد دل من دل زمــانه گریست
مجید شفق

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

به کعبه رفتم و دل نـالـه کرد تا دم صبح ولی برای خدا نی برای خــــــانه گریست
مجید شفق

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

دل گرفتارغم و درد است یک بارش مسوز از برای محنتش بگذار یک چنـــدی دگر
بابا فغائی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

راه هفتاد و دو ملّت می‌شود این جا یکی زینهار ای طالب حق از در دل نگذری
صائب تبریزی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

ای که می‌پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست منزل او دردل است امّا ندانم دل کجاست؟
هلالی جغتائی

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

خاموشی لبم نه ز بیداری و رضاست ازچشم من ببین که چه غوغاست در دلم
سایه

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

بی رویت آینه کدر خواهد شد / آهم در شهر منتشر خواهد شد / چون بمبی ساعتی دلم در سینه / با تاخیر تو منفجر خواهد شد .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

عزیزم حسادت نکن ، این که بعد از تو بغل گرفته ام ، زانوی غم است !

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

همیشه از فاصله ها گله مندیم ، شاید یادمان رفته که در مشق های کودکیمان گاه برای فهمیدن کلمات فاصله هم لازم بود .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

گر توانی از محبت حلقه در گوشم کنی / حیف باشد که مرا چون شمع خاموشم کنی / من که از یاد تمام آشنایان رفته ام / وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی .

دوبیتی عاشقانه مرداد | اس ام اس عاشقانه

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 160 دوشنبه 15 دی 1393 نظرات (0)


شعرهای عاشقانه زیبا (احمدرضا احمدی)
 
 
صدای تو را
از پشت شیشه های مه آلود با من حرف می زدی
صورتت را نمی دیدم
به شیشه های مه آلود نگاه کردم
بخار شیشه ها آب شده بود
شفاف بودند ، اما تو نبودی
صدای تو را از دور می شنیدم
تو در باران راه می رفتی
تو تنها در باران زیر یک چتر به انتهای خیابان رفتی
 
از یک پنجره در باران صدای ویلن سل شنیده می شد
 
سرد بود
به خانه آمدم
پشت پنجره تا صبح باران می بارید 

شعرهای عاشقانه زیبا (احمدرضا احمدی) 

 

 

صدای تو را

از پشت شیشه های مه آلود با من حرف می زدی

صورتت را نمی دیدم

به شیشه های مه آلود نگاه کردم

بخار شیشه ها آب شده بود

شفاف بودند ، اما تو نبودی

صدای تو را از دور می شنیدم

تو در باران راه می رفتی

تو تنها در باران زیر یک چتر به انتهای خیابان رفتی

 

از یک پنجره در باران صدای ویلن سل شنیده می شد

 

سرد بود

به خانه آمدم

پشت پنجره تا صبح باران می بارید 

*****************

جمعه ها


انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را

بیاد دارم كه در غروب آنها

در خیابان

از تنهایی گریستیم

ما نه آواره بودیم ، نه غریب

اما

این بعدازظهر های جمعه پایان و تمامی نداشت

می گفتند از كودكی به ما

كه زمان باز نمی گردد

اما نمی دانم چرا

این بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند

*******************

طعم پاییز


از هر لیوانی که آب نوشیدم

طعم لبان تو و پاییزی

که تو در آن به جا ماندی به یادم بود

فراموشی پس از فراموشی

امّا

چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن

گم شدی در خانه مانده بود ؟


ما سرانجام توانستیم

پاییز را از تقویم جدا کنیم

امّا

طعم لبان تو بر همه لیوانها و بشقابها

حک شده بود

لیوانها و بشقابها را از خانه بیرون بردم

کنار گندمها دفن کردم

 

تو در آستانه در ایستاده بودی

تو در محاصره لیوانها و بشقابها مانده بودی

گیسوان تو سفید

امّا

لبان تو هنوز جوان بود

****************


شعرهای عاشقانه زیبا (احمدرضا احمدی) 


از دستان من نیاموختی

که من برای خوشبختی تو

چه قدر ناتوانم

من خواستم با ابیات پراکنده‌ی شعر

تو را خوشبخت کنم

آسمان هم نمی‌توانست ما را تسلی دهد

خوشبختی را من همیشه به پایان هفته

به پایان ماه و به پایان سال موکول می‌کردم

هفته پایان می‌یافت

ماه پایان می‌یافت

سال پایان می‌یافت

هنوز در آستانه‌ی در

در کوچه بودیم ، پیوسته ساعت را نگاه می‌کردم

که کسی خوشبختی و جامه‌ای نو به ارمغان بیاورد

روزها چه سنگدل بر ما می‌گذشت

ما با سنگدلی خویش را در آینه نگاه می‌کردیم

چه فرسوده و پیر شده بودیم

می‌خواستیم

با دانه‌های بادام و خاکسترهای سرد که

از شب مانده بود خود را تسلی دهیم

همیشه در هراس بودیم

کسی در خانه‌ی ما را بزند و ما در خواب باشیم

چه‌قدر می‌توانستیم بیدار باشیم

یک شب پاییزی

که بادهای پاییزی همه‌ی برگ‌های درختان را بر زمین

ریختند

به زیر برگ‌ها رفتیم

و برای همیشه خوابیدیم

*******************

از تو کبریتی خواستم که شب را روشن کنم

تا پله‌ها و تو را گم نکنم

کبریت را که افروختم ، آغاز پیری بود

گفتم دستان‌ات را به من بسپار

که زمان کهنه شود

و بایستد

دستان‌ات را به من سپردی

زمان کهنه شد و مُرد

*****************

درختانی را از خواب بیرون می آورم

درختانی را در آگاهی كامل از روز

در چشمان تو گم می كنم

 تو كه

 با همه ی فقر و سفره بی نان

 در كنارم نشسته ای

 لبخند برلب داری

در چهر جهت اصلی

 چهار گل رازقی كاشته ای

عطر رازقی ما را درخشان

مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد

همه چیز را دیده ایم

تجربه های سنگین ما

 ما را پاداش می دهد

 كه آرام گریه كنیم

مردم گریز

 نشانی خانه خویش را گم كرده ایم

لطف بنفشه را می دانیم

اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی كنیم

ما نمی دانیم

شاید در كنار بنفشه

دشنه ای را به خاك سپرد باشند

باید گریست

باید خاموش و تار

به پایان هفته خیره شد

شاید باران

 ما

من و تو

چتر را در یك روز بارانی

در یك مغازه كه به تماشای

گلهای مصنوعی

رفته بودیم

 گم كردیم

*******************


هنگام روز

كجا می روی

 در خانه بمان

غمگینم

گیلاس ها بر درختان نشسته اند

پرنده از تنهایی

 پر نمی زند

هراس دارد

 من

 همواره در روز

زخم قلبم را به تو

نشان می دهم

در خانه بمان

آوازها

از خانه دور است

یك ستاره

 هنوز در آسمان

 مانده است

 شب می شود

 گلهای سرخ

در شب

 در باغچه دیده نمی شوند

در باغچه یادبود تو است

كنار این بوته های گل سرخ

می خواستی بمیری

 مردی

به تو بانگ زدیم

تو را صدا كردیم

تو مرده بودی

یار من

 لحظه ای در بهشت

 دوام آور

شب تمام می شود

 كلید خانه را

 گم كرده بودیم

 در كوچه ماندیم

 در كنار خانه

علف ها روییده بود

اما چه سود

سایه نداشتند

زاده شدم

كه لباس نو بپوشم

جمعه ها تعطیل باشد

 در تابستان

 آب سرد بنوشم

عشق را باور كنم

كلمات مرا به ستوه نمی آورد

انگشتانم

 در میان برگهای درختان

 تسلیم روز می شوم

لباسها بر تنم

كهنه است

 من

 در تابستان آب گرم

 می نوشم

 هنوز تشنه ام

******************


فرصتی بخواهید

تا گیسوان خود را در آفتاب كنار رودخانه

شانه بزنید

فرصتی بخواهید

 كه مخفی ترین نام خود را

كه خون شما را صورتی می كند

از رود بزرگ بپرسید

به نام آن اسب

به نام آن بیابان

شما فرصت دارید

 تا چیدن گندم ها

تا زرد شدن كامل گندم ها

 عاشق شوید

فقط روزهای كودكی رابرای یكدیگر

نگویید

گندم ها زرد شدند

گندم ها چیده شدند

 نان گرم آماده است

ولی

 شما كنار بوته های زرد ذرت باشید

 آب را در كوزه بریزید

كوزه را كنار تنها بوته ی گل سرخ

 بگذارید

ما

 شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ

 دوست داریم

*******************


چه سرگردان است این عشق

 كه باید نشانی اش را

از كوچه های بن بست گرفت

 چه حدیثی است عشق

 كه نمی پوسد و افسرده نیست

 حتی آن هنگام

كه از آسمان به خانه آوار

شود

*******************

از قلب بیمارم می خواهم تا آمدن تو بتپد


به دنبال لبخند ناب تو هستم

چنین عمرم را می گذرانم

مرا نه شکوه است

نه گلایه

قلبم اگر یاری کند

برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم

که دارند از پاییز جدا می شوند

و به زمستان متصل می شوند

برای زیستن هنوز بهانه دارم

من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است

فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد

به قلبم فرمان می دهم

میوه های زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند

تو در تابستان از راه برسی

سبدهای میوه را که وصیت نامه من است

از زمین بی برکت و فرسوده برداری

از قلب بیمارم می خواهم تا آمدن تو بتپد

 

 

احمد رضا احمدی در سال 1319 در کرمان به دنیا آمد . وی دوره آموزش‌های دبستانی را در كرمان گذراند و 7 سال بعد به همراه خانواده راهی تهران شد و در مدرسه دارالفنون تحصیل كرد . ذوق كودكی‌اش در بزرگسالی او را به شعر كشاند . آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات كهن ایران و شعر نیما دستمایه‌ای شد تا حركتی كاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پی‌ریزی كند . وی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال 1340 منتشر كرد كه توجه بسیاری از شاعران و منتقدان دهه 40 را جلب كرد .


احمدی ، پس از آن به یكی از شاعران تاثیرگذار معاصر بعد از نیما و شاملو در میان شاعران پس از خود مبدل شد. حضور فعال وی در عرصه شعر ، ادبیات كودكان ، دكلمه شعر و هنر سینما ، از او چهره‌ای مؤثر در ادبیات و هنر معاصر ساخته است . از احمد رضا احمدی بیش از18 مجموعه شعر ، 15 كتاب برای كودكان ، دكلمه اشعار خودش در كاست یادگاری و اشعار حافظ ، نیما ، سهراب سپهری و شاعران معاصر منتشر شده است.



تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3642
  • کل نظرات : 119
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 466
  • آی پی دیروز : 187
  • بازدید امروز : 3,214
  • باردید دیروز : 293
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 5,757
  • بازدید ماه : 19,692
  • بازدید سال : 142,778
  • بازدید کلی : 2,215,929